ِبسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

جلسه پنجم از دعای بیست و هفتم صحیفه سجادیه

اللَّهُمَّ عَقِّمْ أَرْحَامَ نِسَائِهِمْ، وَ يَبِّسْ أَصْلَابَ رِجَالِهِمْ، وَ اقْطَعْ نَسْلَ دَوَابِّهِمْ وَ أَنْعَامِهِمْ، لَا تَأْذَنْ لِسَمَائِهِمْ فِي قَطْرٍ، وَ لَا لِأَرْضِهِمْ فِي نَبَاتٍاللَّهُمَّ وَ قَوِّ بِذَلِكَ مِحَالَ أَهْلِ الْإِسْلَامِ، وَ حَصِّنْ بِهِ دِيَارَهُمْ، وَ ثَمِّرْ بِهِ أَمْوَالَهُمْ، وَ فَرِّغْهُمْ عَنْ مُحَارَبَتِهِمْ لِعِبَادَتِكَ، وَ عَنْ مُنَابَذَتِهِمْ لِلْخَلْوَةِ بِكَ حَتَّى لَا يُعْبَدَ فِي بِقَاعِ الْأَرْضِ غَيْرُكَ، وَ لَا تُعَفَّرَ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ جَبْهَةٌ دُونَكَ.

خدايا، زنان‌شان را نازا كن، و آب پشت مردان‌شان را بخشكان، و نسل چارپايان سواري و شيرده آنان را برانداز. آسمان‌شان را از باريدنِ قطره‌اي باران، و زمين‌شان را از روياندن بوته‌اي گياه باز دار. خدايا، زنان‌شان را نازا كن، و آب پشت مردان‌شان را بخشكان، و نسل چارپايان سواري و شيرده آنان را برانداز. آسمان‌شان را از باريدنِ قطره‌اي باران، و زمين‌شان را از روياندن بوته‌اي گياه باز دار.
خدايا، بدين وسيله، بر نيرو و تدبير مسلمانان بيفزاي، و شهرهايشان را استواري و دارايي‌شان را فزوني بخش. خاطرشان را از دشمن آسوده گردان تا به جاي پيكار با وي، تو را پرستش كنند و با تو خلوت نمايند، تا [مردمِ] سراسر زمين جز تو را نپرستند و جز در برابر تو پيشاني بر خاك نسايند.

[تذکر: در فاصله جلسه قبلی تا این جلسه، بدلیل بروز بیماری و مشکل قلبی برای استاد سیدمجتبی حسینی، جلسات متوقف شده بود. این جلسه با تشکر استاد از زحمات دوستان در دوره بیماریشان آغاز می شود]

 خدا را شکر می کنیم که دوباره توفیق پیدا کردیم در مجلس اباعبدالله (ع) حضور پیدا کنیم و دعای دوستان باعث شد این توفیق باز هم نصیبمان شود. قبل از اینکه صحبت را شروع کنم هم تشکرمی کنم از عزیزانی که انواع و اقسام زحمت می کشیدند و هم عذرخواهی می کنم که خیلی از دوستان دوست داشتند ما ببینیمشان و زیارتشان کنیم ولی به توصیه پزشکان یک مقداری این قضیه محدود بود. به هر حال پوزش ما را قبول کنند و اگر نشد در جلسات مکرری به صورت حضوری آنها را ببینیم بیشترش توصیه ی دوستانی بوده که در کار مداوا بودند. الحمدلله از دعای دوستان خطری هم اگر بوده بر طرف شده و از همه شیعیان ان شاءالله بر طرف شود و از همه محبین اهل بیت، روز به روز عفو و عافیت و معافات داشته باشیم از طرف خدا و تا باشد ما در همین مجالس و محافل همدیگر را ببینیم. من به شما بگویم این اتفاق که حالا یک چیز کوچکی بود و لطف بزرگ دوستان را همراه داشت؛ اما کلا سعی کنید در یک جایی و در یک هیئتی و در یک بساط امام حسینی حضور داشته باشید. گوش دادن به نوارش هم خوب است ودیدن سی دی اش هم خوب است، ولی حضور داشته باشید. با معرفت ترین افراد در عالم (شما هم تجربه کرده اید) همین بچه های هیئتی هستند و با هم گاهی وقت ها اختلاف هم دارند (که نباید داشته باشند) ولی همدیگر را در مسائل رعایت می کنند و همراهی می کنند و آن هم به عشق کس دیگری است و اجرش را هم کس دیگری می دهد. لذا شخصی الان ده سال و بیست سال از دنیا رفته است و بچه هایش دیگر اسمش را نمی آورند، اما هیئتی هایش اسمش را می آورند. حالا این به چه دلیل است؟ برای اینکه می دانند این جا وصل به جای دیگری بوده و تحویل گرفتن یک نفر از خدمه ی امام حسین (ع) باعث می شود خود امام حسین از آدم تشکر کند. این رسم هیئت های ما بوده و حالا هم فارغ از این مسائل جو و جهت گیری ها وجود دارد. جو و جهت گیری های روزمره ای که قرن ها این جهت گیری ها بوده و هر زمان هم به اسم یک چیزی (به قول معروف دعوا های حیدری و نعمتی) و همیشگی بوده است. ولی آن چیزی که ثابت بود این بود که کسانی که ما به وسیله آقای دیگری با هم آشنا شدیم به حرمت آن آقا هوای همدیگر را داشتند و جوابش هم از او می گرفتند. حالا فردا و پس فردا و ده سال دیگر، یا کمتر و بیشتر، شما یا ما از دنیا می رویم. ولی می بینید شخصی رفته مکه و مشهد و کربلا بعد از مثلا پانزده سال  او را هم یاد می کند. چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ قرار است که با این کار ما اسممان را جزو نوکرهای امام حسین (ع) تثبیت کنیم. «سلم لمن سالمکم» یکی از معیارهایش همین

است که شما با هر که هستی، ما هم با اوهستیم و اصلا کاری نداریم که آبی یا قرمز و یا بنفش است! وقتی که او می گوید «حسین» ما هم می گوییم «حسین» ،  با هم هستیم. این را بهانه قرار دادم که از آن اتفاق یک مطلب مهم تر را بگویم. خصوصا به جوان تر ها که تجربه ای ندارند و فکر کردند دنیا همین چند روز است و معمولا دیدیم اهل دنیا بی معرفت هستند. (بدون ذکر نام) معمولا دیدیم که در مسائل دنیوی همیشه بی معرفتی بوده و تا موقعی که تو به دردشان بخوری، بهترین هستی ولی وقتی به درد نخوردی، اصلا محکوم به فنا هستی! ولی کسانی که در بساط امام حسین (ع) هستند کاری به این حرف ها ندارند و چیزی قرار نیست از طرف مقابل گیرمان بیاید. بلکه قرار است از طرف امام حسین (ع) چیزی گیر ما بیاید. بنابراین، این فضا را ان شاءالله از دست ندهیم و ان شاءالله همه مان این باقی مانده موهای سرمان در خیمه امام حسین (ع) سفید شود؛ و مهم این است که وقتی دارند جنازه ما را می برند چهار نفر امام حسینی پشت جنازه ما باشند؛ حتی اگر در کشور خودت نباشی! و این روایت است، من در کتاب مرگ عرض کرده ام. کسی مومن بوده، و بچه امام حسینی بوده و بچه هیئتی بوده و مسجد برو بوده ولی حالا در کشور غریبه ای از دنیا رفته، روایت دارد خداوند هفتاد هزار ملک را به جانشینی کسانی که نیستند برای تشییع جنازه اش در جای غریب گسیل می کند که بروند و این را تشییع کنند. بنابراین این الفت و رفاقتمان را داشته باشیم، بدون هیچ نوع زاویه ای، والا ضرر می کنید. ارزان نفروشید، آقا! ارزان نفروشید و برای کس دیگری به هم احترام بگذارید. حداکثر کاری که فلانی در اداره – مثلا- پست است می تواند برای شما بکند، این است که نامه شما را زود تر به مقصد برساند و بیشتر از این کاری نمی کند ولی چیز دیگری را از دست می دهید. الاخوان فياللهتعالىتدوم مودتهم لدوام سببها  کسانی که در راه خدا با هم رفیق می شوند رفاقتشان تا موقعی که خدا خداست باقی می ماند. لذا این جا گران بفروش، و در چیزهای دیگر ارزان فروشی کن. با تو سلام و علیک می کنم و خیلی هم لذت می برم و خیلی هم قربه الی الله است ولی چه کار دارم تو چه کاره ای؟! (چه مقامی در این دنیا داری)  ولی کار دارم به این که تو یک اربابی داری و من با او حساب و کتاب می کنم و وقتی هم دارم سلام و علیک می کنم یک چشمک هم به آن طرف می زنم که دارم رفیق شما را تحویل می گیرم. شما چه کار برای من می توانی انجام بدهی؟ من چه کار برای شما می توانم انجام بدهم؟ همه ما گرفتار خودمان هستیم، اما این رفاقت ها و روابط حسنه بین ما به احترام امیرالمومنین (ع) است، امیرالمومنین (ع) را می کشاند وسط. به همین جهت گفتم که رفاقت هایتان را ارزان نفروشید. این بهانه ای شد که آغازی داشته باشیم برای بحث خودمان و به دعای بیست و هفتم صحیفه سجادیه برگردیم.

 همان طور که در جریان هستید این دعا را امام سجاد (ع) در باب مرزداران فرمودند. تاکید می کنم مرزداران در اسلام، منظور مرز بین «کفر» و «اسلام» است و نه بین چند تا گروهی که همه مسلمان هستند و فرقه هایشان فرق می کند و موقعیت جغرافیایی آنها فرق می کند. این ها آن جنگی نیست که ما این جا بحث می کنیم. یادتان باشد. این جا ما همین الان در کشور های مسلمان متاسفانه خیلی بین یک سری از کشورها جنگ است، اما هیچ کدامش آن جنگی نیست که در اسلام گفته شده و یا در این دعا امام سجاد(ع) دارد درباره آن دعا می کند. فراتر از بحث شیعه و سنی، کل اسلام. آن جنگ ها  جنگ شرک و اسلام نیست ولو اینکه کسی بیاید و اسم طرف مقابل را مشرک بگذارد! چیزی که در دعا هست، جنگ بین مسلمان و کافر، یا ملحد است و حتی بعضی وقت ها جنگ بین مسلمان  و اهل کتاب هم تحت این عنوان قرار نمی گیرد. این را توجه فرمایید تا دیدگاهی که امام سجاد(ع) دارند را حواسمان باشد. وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا (سوره حجرات – آیه9) اگر دو طایفه از مسلمان ها در حال جنگ بودند باید بین آنها را اصلاح کنید و اصلا معنی ندارد جنگ کنند و هر دو از یک خدا حرف می زنند و هر دو از یک قبله حرف می زنند و بعد با توجیهات شیطانی که در طی تاریخ بوده - و در دوران های جدید هم با توطئه های دشمنان دین بیشتر و بیشتر شده- اسم هایی روی هم می گذاریم که یادمان می رود که طرف مقابل مسلمان است. آقا! طرف مقابل مسلمان است ولو این که شما قبولش نداشته باشید. ولو این که ایشان هم شما را قبول نداشته باشد. عیبی ندارد ولی هر دو مسلمان هستید. این بحث هایی که اسمش را جهاد می گذارند، جهاد بین شرک و کفر است و در برابر شرک و کفر هم آن قدر باید در برابر این ها مقابله بکنند تا این ها سر تسلیم فرود بیاورند. تا باب را باز بگذارند برای تبلیغ دین، این روش خود پیامبر(صلوات الله علیه و آله) هم بوده ولی در زمان ائمه (علیهم السلام) این اتفاق نیفتاد، چون دوران دوران دیگری بود.

 بعضی از قسمت های این دعا را من اشاره بکنم که ان شاءالله بتوانیم تا ماه مبارک این دعا را مرور کنیم و تمام کنیم.

اللَّهُمَّ عَقِّمْ أَرْحَامَ نِسَائِهِمْ، وَ يَبِّسْ أَصْلَابَ رِجَالِهِمْ، وَ اقْطَعْ نَسْلَ دَوَابِّهِمْ وَ أَنْعَامِهِمْ، لَا تَأْذَنْ لِسَمَائِهِمْ فِي قَطْرٍ، وَ لَا لِأَرْضِهِمْ فِي نَبَاتٍ

خلاصه معنا این است که: خدایا نسلشان نسل کوتاهی باشد و از نظر نزولات جوی، نزولات جوی کوتاهی داشته باشند و خیلی بارش و بارندگی نداشته باشند و انعام و چهارپایان و در واقع محصولات طبیعی آنها ضعیف باشد.

 این ها دعایی است که امام سجاد (ع) به خدا عرض کرده و کاری نیست که ما باید انجام دهیم. وقتی می فرماید زن هایشان خیلی نتوانند زایمان کنند و پدرانشان توانایی تولید مثل نداشته باشند، این ها کاری نیست که ما در میدان جنگ با آنان  بتوانیم انجام دهیم. این دعا است. از این طرف از خدا خواستیم این اتفاق بیفتند که همسرانشان در زایش ضعیف باشند و مردانشان در تولید مثل ضعیف باشند. دعا می کنیم که خدا این کار را بکند، و تو کاری نباید بکنی. اما برای جبهه خودی حواست باشد که این جزو نقاط ضعف است. که متاسفانه ما نباید به افراط و تفریط کشیده بشویم. از یک طرف جمعیت زیاد کنترلش مشکل است و تربیتش سخت است و ....؛ یا از آن طرف هم آن قدر جمعیت را کم می کنیم که نمی دانیم چه کار کنیم.

بعضی وقت ها من مانده ام که چه طور می گوییم همین جوری جمعیت تعداد اضافه شود. بله؛ پیغمبر(صلوات الله علیه و آله) فرمود: من به کسانی که لا اله الا الله می گویند افتخار می کنم.  ولی یک جوری تولید مثل کنیم که اینها لا اله الا الله گو باشند! چه با تربیتی که انجام می دهیم، و چه با رفتاری که انجام می دهیم، و چه با مسائل مختلف. حالا نکته اش اینجاست، که وقتی از آن طرف (برای آن ها به صورت منفی) دعا می کنند، حواستان باشد که حفظ نسل مسلمین خیلی مهم است. یعنی رسیدگی به یک سری مسائل مهم تر از مسائل دیگر است. این را دقت کنند (اهل تفکر و تامل) که ما اصلی و فرعی ها را از نگاه پیامبر(ص) و ائمه(ع) نمی بینیم. این را سر بسته به شما عرض کنم. یعنی حاضر هستیم یک مسئله ای را بزرگ کنیم و پایش یک سری چیزها را از دست بدهیم و حال آن که فکر می کنیم، در تفکر اهل بیت و پیامبر(ص) شاید قضیه این نبود و آن موقع می گوییم چرا ضرر کردیم و چرا به چیزی که می خواستیم نرسیدیم. پیغمبر(ص) در یک وصیتی به امرای مسلمین فرمودند که: یکی از وصایای من این است که مسلمان ها  و مردم را خیلی پشت درب های جنگ نگه ندارند که نسل مسلمان ها فاسد شود! این خیلی حرف است و جزو وصایای پیامبر(ص) گفته شده و این را هم عرض کردم که این جنگ بین مسلمان و کافر است. حالا ممکن ده سال و بیست سال پی در پی، جنگ و جنگ ... و می خواهی با مشرکین بجنگی و تمام نیرو هایت پشت مرزها باشند، فساد پیش میاید و نسل چه به لحاظ کمّی و چه به لحاظ کیفی فاسد می شود. بببینید این یکی از موارد اصلی و فرعی کردن قضیه است در نگاه پیغمبر(ص).  بنابراین، اینجا که عرض می کند خدایا آن طرف مردانشان ناتوان شود و نسلشان زیاد نشود و محیط زیست خوبی نداشته باشند و محصولاتشان کم شود، معنایش این نیست که ما برویم آنجا  خرابکاری بکنیم. باید حواسمان باشد که ما فقط داریم دعا می کنیم و حواسمان باشد که این مسائل (در جبهه خودی) جزو اساس کار است.

اللَّهُمَّ وَ قَوِّ بِذَلِكَ مِحَالَ أَهْلِ الْإِسْلَامِ، وَ حَصِّنْ بِهِ دِيَارَهُمْ، وَ ثَمِّرْ بِهِ أَمْوَالَهُمْ، وَ فَرِّغْهُمْ عَنْ مُحَارَبَتِهِمْ لِعِبَادَتِكَ، وَ عَنْ مُنَابَذَتِهِمْ لِلْخَلْوَةِ بِكَ حَتَّى لَا يُعْبَدَ فِي بِقَاعِ الْأَرْضِ غَيْرُكَ، وَ لَا تُعَفَّرَ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ جَبْهَةٌ دُونَكَ.

عرض می کند خدایا به وسیله کسانی که مرز دار دین تو هستند و مرز دار جامعه تو هستند مسلمان ها و محال اسلام را تقویت کن و دیار مسلمان ها را در حفظ و حصن قرار بده و در اثر این حفظ و حصن اموالشان ثمره داشته باشد (دقت کنید این مهم است) حالا خدایا من این دعاها را عرض کردم که چه بشود؟ از آن طرف در مرحله اول این که زندگیشان خوب شود ولی در مرحله بعد: وَ فَرِّغْهُمْ عَنْ مُحَارَبَتِهِمْ لِعِبَادَتِكَ، وَ عَنْ مُنَابَذَتِهِمْ لِلْخَلْوَةِ بِكَ طوری باشد که این ها در زندگی درگیر نباشند و بتوانند به یک عبادت درست برسند. ببینید اصل بر این نیست که ما دائم باید در جنگ با دشمن باشیم؛ بلکه دعا می کند که شما در یک فراغی بتوانی عبادت کنی. اما اگر شما دیدی اجازه نمی دهد دشمن که آن عبادت انجام شود و مجبوریم در جنگ قرار بگیریم، این جا  می فرماید سمت و سوی مبارزه تا کی؟ حَتَّى لَا يُعْبَدَ فِي بِقَاعِ الْأَرْضِ غَيْرُكَ در هیچ بقعه ای از بقاع ارض، غیر از تو پرستش نشود وَ لَا تُعَفَّرَ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ جَبْهَةٌ دُونَكَ هیچ کس سری به خاک نساید جز برای تو!

نکته مهم را متوجه شدی که چه شد؟ هدف تمام کارها این است که اگر قرار است کسی سری به خاک بساید برای خدا بساید. اما اگر قرار باشد دوباره از اول یک خدای دیگری و یک جهت دیگری .... پس تو دوباره نگرفتی مطلب را! تمام قضیه این است که ما می خواهیم تمام مردم فقط سرشان را برای خدا به خاک بگذارند.

 کسی که از ابتدا این تفکر را ندارد هیچ موقع نمی تواند آن جهادی را که اسلام گفته را پیش ببرد. هر کجا در این جغرافیای امروز شما می بینید پر از این آشوب ها است. اما ما اصلا دعوایی با کسی نداریم و نمی خواهیم بگوییم بیا اینجا ما را بپرست؛ و نمی خواهیم بگوییم برای ما کرنش کن؛ و نمی خواهیم بگوییم بیا سرت را برای ما به خاک بگذار؛ ... ما فقط می خواهیم بگوییم حتی سرت را به خاطر ما هم به خاک نگذار! این پیام دین است و پیام امام سجاد (ع) است (که در دعای خودش با خدا بیان می کند.)

 حالا امروز هم خوشبختانه روز تولد ایشان بود و با دوستان هم گاه گاهی صحبت می کردیم می گفتیم نمی شود بخاطر این که ما یک بیماری هم دچار شدیم، جلسه ما که به اسم صحیفه است ( متوقف شود).  ایشان جد بزرگوار ما هستند و الحمدلله تحت این عنوان توانسته ایم توفیق داشته باشیم و انجام وظیفه ای بکنیم.

 درباره امام سجاد (ع) نشد که ما خیلی صحبت بکنیم، ولی من سربسته به شما بگویم که جایگاه امام سجاد(ع) چیست و جایگاهشان در عالم خود ائمه کجاست. در بین ائمه(ع) یک جایگاه ویژه ای داشتند و فقط یک گوشه اش را به شما عرض کنم. وقتی امام کاظم (ع) می خواهد مطلبی بفرمایند برای اینکه می خواهی بدانی امام رضا(ع) کی است؟ می فرماید:

سمی علی و علی؛ علیا الاول و علیا الثانی امام رضا (ع) از دو علی بهره گرفته: علی اول و علی دوم. حالا این بهره چیست که ما نمی فهمیم؟ از دو تا علی؛ به همین جهت هم اسم او علی بن موسی الرضا (ع) است.

ببینید ما ائمه را فکر می کنیم که آموزش دین دادند. بعد نگاه می کنی که یک امام هیچ آموزش دین هم نداده است و اکثرا ایشان در حصر بوده اند. مثلا امام جواد(ع) خیلی چیزهای آموزنده نفرمودند و جمع بزنی (احادیث ایشان) در حد یک جزوه می شود. تفکر ما همین است! جایگاه جهان شناختی ائمه را نمی دانیم؛ و جایگاهشان در تشعشی که برای جهان است چیست؟ و این رنگی که در جهان وجود دارد و در قیامت وجود دارد محصول اختلاط این رنگ هاست. حالا این ها بماند، خود ائمه در بین خودشان یک چنین ارتباط هایی دارند، و اگر هم کسی خواست یک کشفی بکند، یکی از رموز، خود نام «ائمه» است.  این نام ائمه بسیار با هم تناسب دارد. مثلا فرض بفرمایید اگر امام دوم ما نام شریفش حسن است، و امام یازدهم ما هم نام شریفش حسن است، آنهایی که با این نام ها انس گرفته بودند (ولی بعد خط را جدا کرده بودند) شنیده بودند که بعد از علی و حسن، آن کسی می آید که اتفاق بزرگی را در عالم رقم می زند! فکر می کردند آن اتفاق، همان اتفاقی است که در زمان امام حسین علیه السلام صورت گرفته است چون ایشان هم بعد از علی و حسن می شد. یعنی این نامگذاری ها همین جوری نیست که مثلا چند تا اسم لای قرآن گذاشته باشند و اسمی در آمده باشد!

 الان هم رایج شده است که کتاب هایی برای نام گذاری است و خود شخص هم نمی داند که این اسم یعنی چه؟ بعضی وقت ها در بین دانشجو ها معنای اسمی را می پرسم که یک چیزی یاد بگیرم، ولی می بینم طفلک خودش هم نمی داند معنایش چیست! بعد، ما فکر می کنیم که اسامی ائمه هم همین جوری درآمده است. حالا الان اسم این را حسین می گذاریم و یا اسم این را جعفر می گذاریم ( فعلا اسامی را می گویم و به القاب کاری ندارم). نخیر، این طور نیست. بلکه این اسامی دارد ارتباطاتی را از عالم دیگری بیان می کند. و این ارتباطات گاهی وقت ها ارتباط دو چیز هم زمان است و یا ارتباط «سبب و مسببی» است. دقت کنید! وقتی امام کاظم علیه السلام می خواهند درباره فرزند خودش (امام هشتم) حرف بزند، برای این که مردم یک کد و رمزی را دریافت کنند می فرماید: این فرزند من هم نام و هم اسم علی است! سُمِیّ علی و علی: علی الاول و علی الثانی هم نام و هم اسم است با دو علی: علی اول و علی دوم ( امام سجاد) .

خوب، آیا می شد اسمش را چیز دیگر می گذاشتند؟ نه! اسم گذاری ائمه، با اسم گذاری های ما  فرق می کند! اسم یک ارتباطی با آن ذات داشته، و اسم از طرف حضرت حق انتخاب شده است. حالا این که خود ایشان هم نام شده با علی، یک ارتباط ویژه ای با امیرالمومنین (ع) پیدا کرده  و این طوری شده که یک چیزی باید در دست ایشان قرار بگیرد که او آن را باید به ایستگاه بعدی برساند. ایستگاه بعد از امام سجاد(ع)، امام رضا(ع) می شود. دقت کنید! این را فقط در باب اسم داریم می گوییم، نه در باب وظایف امامت، باب وظیفه امامت که «بیمنه رزق الوری و ...»  را اینها دارند کار خودشان را انجام می دهند.  ایستگاه بعدی وجود مقدس امام هادی (ع) می شود. و آن ایستگاه، ایستگاهی است که مقدمات ایستگاه آخر است. یعنی اول کار یک علی باید بیاید و پایه ریزی بکند و بعد به کسی به اسم حسن بدهد و بعد در زمان نفر سوم یک اتفاق ویژه ای باید بیفتد .

اصلا ما داریم درباره اسامی امامان حرف می زنیم، و در مورد خودشان که چیزی نمی دانیم! حالا چرا این اسمش شده حسین، و حضرت حجت اسم دیگری دارد؟ چون، فرق می کند. بالاخره امام حسین (ع) فرق می کند. حالا می آید دست کس دیگری که باید پیچ را سفت بکند. بعد ایستگاه به ایستگاه می آید می رسد به امام سجاد، و بعد می رسد به امام رضا (ع)؛ و امام رضا (ع) به امام هادی می رساند و دوباره حسن و بعد هم آن کسی که باید قیام بکند. این سیکل «علی ، حسن و قیام کننده» است. حالا امام حسین(ع) اسمش مجزاست. آقا این مجزا بودن اتفاقی است، یا نه؟ چون می دانید اسم حسن در قدیم بوده ولی اسم حسین نبوده و سابقه نداشته است. اول بار خدا این نام را به زبان پیامبر(ص) برای امام حسین (ع) آورد. حالا این حسین که اسمش خاص است خدا در قرآن یک کدی داده است. وقتی صحبت از حضرت یحیی شده می فرماید لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا (سوره مریم – آیه7) ما همنام او قرار نداده ایم. من از همه مفسرین عالم سوال می کنم خوب این موضوع چه ربطی به عالم دارد؟ ما داریم بحث زکریا می کنیم و بحث یحیی می کنیم و سطح بحث بالاست و اینکه این چه جوری به دنیا آمده و مسائل سنگینی که حضرت زکریا داشتند اینها خیلی بحث های مهمی است حالا اسم این فرزند مگر چه اهمیتی دارد و به ما چه ربطی دارد که می فرماید: لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا ما کسی را هم نام این نکرده بودیم. شما ببینید، در بین این بحث های سنگین که واقعا بحث های بالایی است، مثل ناامیدی زکریای نبی از بچه دار شدن؛ دعا کردن او ....  و خلاصه خداوند به او می گوید که می خواهیم یک بچه چنین و چنان بهت بدهیم و توصیفاتی که در باره ی این آدم می کند بسیار سنگین است ( و در بحث کلام و تفسیر می شود بحث کرد)  در این بین می فرماید لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا من قبل از این کسی را هم نام او نکرده ام. نشان می دهد که سمی بودن و هم نام بودن که از طرف خود خدا هم هست، در این هم نام بودن یک اتفاق ویژه ای باید بیفتد. سیدالشهدا (ع) هم کسی است که هم نام او قبل از او وجود نداشته است. کسانی که هم نام آنها از قبل نیست آنها قرار است یک اتفاق خاصی را در عالم رقم بزنند. ما بخشی از این اتفاق را فکر می کنیم در عاشورا افتاده ولی به نظر می رسد آن بخش کوچکی است از اتفاق حسین (ع) و ما تا به حال در روز عاشورا امام حسین(ع) را می گفتیم اباعبدالله (ع) است و می گفتیم پسر پیغمبر(ص) است و پسر علی (ع) است و پسر فاطمه(س) است و همه این حرف ها ولی هنوز نفهمیدیم خود حسین یعنی چی؟ ما موقعی حسین (ع) را می شناسیم که آن موقع لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا را بشناسیم و آن موقع ظهور نیست، موقع بعد از ظهور است. یعنی وجود مقدس امام زمان (ع) که تشریف بیارند در لایه ای از کارهاشان این است که ظلم را بردارند و عدل و داد را برپا کنند و یک لایه های ظاهری دیگری دارد که همه مردم دنبال این هستند که دنیا گلستان می شود که همین طور هم هست و یک مقدار بالاتر می رویم می بینیم عقول مردم کامل تر می شود و یک مقدار بالاتر می بینیم اخلاق بشر خوب می شود و همه اینها لایه های کار است که امام زمان (ع) انجام می دهد اما لایه ای که دارند در دل این لایه ها انجام می دهند و وقتی آن لایه انجام شد، می گویند ماموریت و کار من تمام شد؛ موقعی است که معرفت حسین(ع) در دل های  مردم قرار بگیرد. امام زمان (ع) کارشان را مستقیم و غیر مستقیم انجام می دهند و عالم طوری می شود که مردم معرفت حسین (ع) پیدا کنند و وقتی این کار انجام شد حضرت ماموریتشان تمام می شود.

 حالا ما در حد و قواره عقل خودمان، فکر می کنیم که این حضرت حسین، خیلی آدم خوبی بوده و خیلی مصلح بوده و خیلی خیر اندیش بوده ولی موضوع در حد این حرف ها نیست. فاذا استقرت معرفة الحسین (علیه السلام) فی قلوب المؤمنین، جاء الحجة الموت امام زمان (ع) کارشان تمام می شود. لذا اگر کسی می خواهد ظهور را تحقق بدهد در درونش باید ببیند چقدر تقرب به معرفت حسین (ع) پیدا کرده است. قلب های ما اگر معرفت حسین را در درون خودش باز بکند ان شاءالله یک ظهوری در عالم کویر درون مان ، برایمان اتفاق خواهد افتاد.

اللهم لک الحمد؛  هزاران بار هم اگر بگوییم باز هم نتوانسته ایم قدر این شکر را به جا آوریم.

یا اباعبدالله (ع) 

اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ اَلْحَمدلله عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى اَللَّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ.