ِبسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

جلسه ی ششم از دعای بیست و هفتم صحیفه سجادیه

(دعا برای مرزداران)

اللَّهُمَّ اغْزُ بِكُلِّ نَاحِيَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ عَلَى مَنْ بِإِزَائِهِمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ، وَ أَمْدِدْهُمْ بِمَلَائِكَةٍ مِنْ عِنْدِكَ مُرْدِفِينَ حَتَّى يَكْشِفُوهُمْ إِلَى مُنْقَطَعِ التُّرَابِ قَتْلًا فِي أَرْضِكَ وَ أَسْراً، أَوْ يُقِرُّوا بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ

خدايا، مسلمانانِ هر بخش از سرزمين اسلامي را براي جنگ با مشركاني كه در برابر آنان‌اند برانگيز، و ايشان را به صف‌هاي پي در پي فرشتگانت مدد فرماي كه دشمنان مشرك را تا آن جا كه خاك زمين به پايان مي‌رسد، با كشتن و اسير كردن فراري دهند، يا مشركان اعتراف كنند كه تويي آن خدايي كه جز تو معبودي نيست، يكتايي و انباز نداري.

جلسه ی ششم از دعای بیست و هفتم صحیفه سجادیه است. من قطعات متفاوت را عرض می کنم تا در جلسات باقی مانده تا ماه مبارک بتوانیم دعا را تمام کنیم.

 عرض می فرماید خدایا از همه ناحیه ی مسلمین به ازای مشرکین اینها را در این فراگیری قرار بده، در این جنگی که به اصطلاح با مشرکین قرار بگیرند تو اینها را همه در پوشش قرار بده وَ أَمْدِدْهُمْ بِمَلَائِكَةٍ مِنْ عِنْدِكَ مُرْدِفِينَ اینها را با ملائکه ی مردفین از طرف خودت کمک کن.  و کسانی که دارند برای دین و ایمان در برابر شرک و در برابر کفر جنگ می کنند (ببینید! هر نوع جنگ و لشکر کشی را کاری نداریم. بحث کفر و ایمان است) خدایا اینها را کمکشان کن با ملائکه مُردِفین. یعنی ملائکه ای که ردیف، پشت سر هم دارند می آیند و بعضی وقت ها آن چنان هر یک از این رزمندگان را حمایت می کنند که انگار پشت هر کدامشان یک ملکی وجود دارد و گاهی وقت ها برعکس یعنی مُردَفین خوانده می شود یعنی به جای اینکه ملکی پشت سر تو قرار داشته باشد تو خودت پشت سر یک ملکی هستی و تو خودت تحت پوشش یک ملکی، و پشت سر یک ملکی در واقع گارد گرفته ای و داری به جلو می روی، (هر دو کلمه هست و هر دو هم بحثش شده است) تا آن جایی که بلاد مسکونی هست و منقطع التراب هست اینها بتوانند پیشروی بکنند. حالا برای چه؟ آیا برای این که تحت سیطره ما بیایند؟ نه! أَوْ يُقِرُّوا بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ تا جایی که اینها اقرار کنند که فقط تو خدایی !

نکته مهم را متوجه شدی؟ ما دو هزار تا خواسته نداریم. این عرائضی که دارم می کنم در ذیل دعای بیست و هفتم؛ اینها را مستقل از زمان و مکان دارم عرض می کنم. چون قرن ها این دعا بوده و هست و خواهد بود و ان شاء الله اگر کسی مراجعه ای بکند برای خواندن این دعا، باید حواسش به این نکته ها باشد. بنابراین منحصر به یک نکته خاص نکنید.

ببینید؛ ما در این نوع جهاد و یا این نوع دفاعی که در این دعای بیست و هفتم صحیفه امام سجاد(ع) عرض می فرماید ما یک مطلب بیشتر نداریم و آن هم این است که «اقرار کنند که خدا، خدای واحد است.»

شاید شما بگوید چرا این را دوباره می گوید. ما که یک بار شنیدیم ولی نه؛ بیشتر باید روی آن تامل کنید. یک موقع هست ما ده ها خواسته از طرف مقابل داریم و یا یک عالَم میزان هایی داریم که باید با همه میزان ها خودش را وفق دهد. اما این جا ببینید،  بحث بر سر این است که أَوْ يُقِرُّوا بِأَنَّكَ أَنْتَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ اقرار کنند که خدا فقط خداست.

 و اگر اقرار به پرستش خدا بکنند، این عنوان دیگر بر داشته می شود!  و با هر کسی بخواهی بجنگی دیگر این عنوان را ندارد. سر بی صاحب نباید تراشید و باید تکلیف روشن شود. یک موقعی هم هست که دارند یک عده ای یا اصلا یک امامی مثل امیرالمومنین (ع) که در مقام ولی و حاکم است یک عده دارند می آیند نظام جامعه را به هم می ریزند. خوب با اینها هم حضرت مقابله می کند و البته با رعایت مقدمات بسیار، ... که صحبت کردند و مهلت دادند و اینها.... و بالاخره حضرت مقابله کردند و ظاهر جنگ برای این نیست که اینها بگویند خدا خداست و خدای واحد است (گرچه البته در باطنش همین است!)  ولی خوب، دعوا بر سر این بوده که اینها آمدند نظام جامعه را به هم زدند و مسلمان ها را دارند به آشوب می کشانند. حتی مرزی نیست. جنگ بین یک مرز و مرز دیگر نیست که اسمش بخواهد جهاد بشود. اما آن چیزی که جهاد است و آن چیزی که در این دعا امام سجاد علیه السلام عرض می کند که خدایا ملائکه مردفینت را بفرست، مربوط به آن نوع جهاد است. من این را تاکید می کنم چون در قطعه بعدی هم دوست دارم یک نکته ای را خدمت عزیزان عرض بکنم.

اللَّهُمَّ وَ اعْمُمْ بِذَلِكَ أَعْدَاءَكَ فِي أَقْطَارِ الْبِلَادِ مِنَ الْهِنْدِ وَ الرُّومِ وَ التُّرْكِ وَ الْخَزَرِ وَ الْحَبَشِ وَ النُّوبَةِ وَ الزَّنْجِ وَ السَّقَالِبَةِ وَ الدَّيَالِمَةِ وَ سَائِرِ أُمَمِ الشِّرْكِ، الَّذِينَ تَخْفَى أَسْمَاؤُهُمْ وَ صِفَاتُهُمْ، وَ قَدْ أَحْصَيْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِكَ، وَ أَشْرَفْتَ عَلَيْهِمْ بِقُدْرَتِكَ اینجا عرض کرده خدایا اینهایی که ما گفتیم تعمیم بده و تمام بلاد کفر و بعد یک سری جاهایی را اسم بردند مثل هند و روم و خزر و ترک و دیلم، بخشی از اینها جاهایی هستند که ما امروزه به این نام نمی شناسیم (چون من دیدم بعضی وقت ها یک تسلبی روی یک سری چیزها وجود دارد و می خواهند از آن یک سری استفاده های دیگری بکنند) شما الان سقالبه را نمی توانی بگویی دقیقا کجاست و می توانیم بگوییم سمت فرض بفرمایید بالتیک است، اما دقیق آدم نمی تواند رویش حساب کند. ولی خوب هند را می دانیم کجاست. و روم منطقه ای مثل ترکیه بوده است. و این جایی که الان به نام رُم هست، پایتخت ایتالیاست. آن چیزهایی که در روایات گذشته است به عنوان روم همین منطقه ترکیه است. ولی بحث سر اینجاها هم نیست و سر آدم هایش هم نیست. بعضی اشتباهاتی که می شود این است که اگر ببینی طرف برای روم است و یا هند است، ]احساس می کنی باید در زمره دشمنان قرار بگیرد![ اصلا ما روی آدم هایش هم کاری نداریم. بلکه در آن زمان، این مکان ها تحت عنوان توحید قرار نگرفته بودند. لذا اشاره می فرماید خدایا اینجا و آن جا و هر جایی که من اسمش را نمی آورم و بلد نیستیم و صفاتش را نمی شناسیم.....

حواستان باشد؛ گاهی وقت ها ما فکر می کنیم یک تقدسی برای بعضی مکان ها قائل هستیم و یک ضد تقدسی برای یک سری جاهای دیگر قائلیم. و بعد هم دیده ام متاسفانه که طرف یک بار یک روایتی خوانده و یک بار یک کتاب معجمی گرفته و بر اساس آن می خواهد بیاید و یک سندی را برای مردم بگوید! اینجا وقتی می فرماید ترک و دیلم، دیلم شاید بگوییم منطقه دیلمان یا طبرستان و ترک به اصطلاحی که اینجا گفته شده آسیای میانه است و گفتند تا چین کشیده شده است ولی عرضم این است که اصلا هیچ کدامش مهم نیست و مهم این است که اینها یک بلادی بودند که اقرار به یگانگی خدا نداشتند. اینکه اهالی این منطقه چنین و چنان هستند لااقل از این بحث در نمی آید و اگر از بحث دیگری هم کسی خواست در بیاورد یک کمی احتیاط کند. این روز ها ما زیاد دیدیم که تا یک اتفاقی می افتد شروع می کنند به روایت در آوردن و پیش گویی کردن و نظر دادن و معمولا غلط و معمولا غلط و معمولا غلط!

 ببینید من تجربه چندین و چند ساله ام را دارم عرض می کنم و چیزهایی که در طی این مدت دیده ام و از همان زمان هم که سنمان کمتر بود می گفتیم این کار اشتباه است و دیدیم که مثلا سی سال پیش اتفاقی در یک جایی از دنیا می افتاد فوری شروع می کردند یک روایتی حالا یا درست و یا غلط در می آوردند و می گفتند مقدمه فلان است یا مقدمه ظهور است و کسی که این کار را انجام دهد معنی اش این است و یک استفاده های روزنامه ای از برخی روایات انجام می دهند. همین اخیرا دیدم دوباره یک روایتی گفتند امام فرمود هر موقع راه مکه بسته شد بدانید بعدش ظهور است. حالا راه مکه بارها و بارها ممکن است بسته شده باشد و از این به بعد هم ممکن است بسته شود و حالاخود همین روایت هم باید ببینی معنی اش چی هست و راه مکه بسته شده یعنی اینکه من و شما نتوانیم برویم؟ یا کلا راه مکه بسته شده باشد؟ که این جور برداشت ها خیلی خودخواهانه و سطحی نگری است و اگر چه من معتقدم پشت سر این سطحی نگری ها و خودخواهانه نگاه کردن ها، دست هایی هم هستند که می خواهند هویت اصلی ما را تخریب کنند و بگویند: دیدی قرار بود ایشان بیاید؟! ولی نیامد! این اتفاق و آن اتفاق هم افتاد،  نیامد!  و آخر سر هم بگوییم اصلا کل ماجرا بی خود است!

شما می دانید، حتی در عالم تشیع کسانی را داریم که امام زمان (ع) را قبول دارند و اما اصلا قبول ندارند که ایشان هست. اینها در اثر کدام نوسانات این جوری شده اند؟ بازی کردن با روایات و استفاده های ابزاری و گاهی استفاده های روزنامه ای کردن

درست است، بحث ما در اینجا اصلا این نیست. ولی به این بهانه خواستم عرض کنم که آقا مثل روزنامه با روایات برخورد نکنید و روایات عمیق تر از این حرف هاست. یک لغت نگاه می کنی در روایات و بعد می آیی از آن یک سخنرانی مفصل در می آوری و بعد هم می شود کلیپ و هورا و آخرش می بینی اصلش  چیزی نبود! سرمایه اصلی ما قرآن و روایات است با اینها بازی نکنیم. این همه چیز ماست و وقتی می فرماید ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا فقط برای روایت خواندن نیست و فقط برای منکوب کردن خصم نیست. بلکه باید بدانیم قدر و ارزش روایات را و با این استفاده های شخصی و ابزاری، تخریبش نکنیم. حالا می خواهی یک کسی را بر علیه یک کس دیگر بکوبی از این استفاده نکن و از چیزهای دیگر استفاده کن. اینها مسائلی است که خیلی وقت ها بی دقتی می شود و بازی کردن با دین آفت و ضررش سنگین است و یک جایی در کار گره می خورد که هر کاری می کنی نمی دانی چرا این طور شده است؟!

 بازی کردن با دین هم دو جور است:  یکی این که با خود دین بازی کنی و یا این که داری به وسیله دین یک بازی را انجام می دهی.

بنده الان مثلا صد نفر تشریف آوردند من دوست دارم بازی کنم و در برابر کس دیگری خودم را مطرح کنم. آقا از دین استفاده نکن! هنر دیگری انجام بده و کار دیگری اگر بلدی انجام بده که به نفع خودت هم هست.

بعضی وقت ها هم با خود دین و با گزاره های دین بازی می کنی و آن وقت اگر گره ی کوری در کار افتاد .....  تعبیر دیگری فرمود: «پوستین وارونه»! و طوری می شود این پوستین کهنه که هر جایش را می خواهی بدوزی جای دیگرش پاره می شود! این برای این است که ما یک کمی با دین بازی می کنیم.

 این را که می گویم نه من، و نه شما، و نه ده سال و ...، کلا به شما عرض می کنم. هزار و چهارصد سال تاریخ دین در اختیار ما است و ما باید نگاه کنیم ببینیم چگونه رفتار شده است. بنابراین این یک مقوله ای است که انسان باید صداقت کامل داشته باشد و فردای قیامت طلبکار خدا نشوی که بگویی ما بر اساس مسائل دین عمل کرده ایم! کجا بر اساس مسائل دین عمل کردی؟! خواسته های خودت را تحت عنوان دین گفتی که به مردم بگویی من فلان هستم. یعنی ببینید من الان می خواهم چهار نفر بیایند مشتری و مرید ما بشوند (شما هم دیده اید این جور آدم ها را) آقا، اگر هنری داری برو، هنرت را رو کن که چهار نفر طرفدارت بشوند اگر فوتبالت خوب است، اگر وزنه برداری، .... با این چیزها مردم را به سمت خودت دعوت کن. عیبی هم ندارد. لهو و لعب و بازی است اما باز این آدم معرفت دارد و شرف دارد به این که من بی عرضه توانی ندارم، و برای این که چهار نفر را بخواهم دور خودم جمع کنم از دین استفاده می کنم. دور و اطراف خودمان دیده ایم:

 طرف استخاره چنان می کند و غیره! در سطوح بزرگ و کوچک این اتفاق می افتد که آدم خنده اش می گیرد که بدبخت! تو بخاطر پنج نفر و ده نفر مشتری آن قدر نباید قضیه را خراب می کردی! واگر ده میلیارد نفر هم می شد، باز همین بود و تو نباید این کار را انجام دهی.

عرض می کند: اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِكِينَ بِالْمُشْرِكِينَ عَنْ تَنَاوُلِ أَطْرَافِ الْمُسْلِمِينَ، وَ خُذْهُمْ بِالنَّقْصِ عَنْ تَنَقُّصِهِمْ، وَ ثَبِّطْهُمْ بِالْفُرْقَةِ عَنِ الِاحْتِشَادِ عَلَيْهِمْ این دعایی است که معمولا شنیده ایم که اللَّهُمَّ اشْغَلِ الْمُشْرِكِينَ بِالْمُشْرِكِينَ یا الظالمین بالظالمین و یا الکافرین بالکافرین.

ببینید؛ بخش اصلی این قضیه (که من در فراز بعدی حرف هایی را خواهم زد) تقاضایی است که از خدا می کنیم.  شرح وظایف شما نیست و بخش کوچکش چرا، می تواند شرح وظایف شما باشد. در جنگ احزاب کار تمام شده بود و شکست برای مسلمان ها قطعی بود ( این نکته را دقت کنید) همه گروه ها جمع شده بودند بر علیه پیغمبر(ص) و این جوری هم نبود که پیغمبر(ص) همه اش دعا می کردند و کار دیگری نمی کرده اند. دعا سر جا خودش، که البته در خلوت ها می رفتند و دعا می کردند، چون اوضاع خطرناک بود. ولی در عین حال تمام کارهایی را که بر حسب ظاهر باید انجام می دادند، انجام دادند و من جمله این که خندقی کندند و حفاظی درست کردند. یکی از کارهایی که پیغمبر(ص) انجام دادند این بود که (ببینید ما در جا می خواهیم تصمیم بگیریم و بعد گند می زنیم و بعد می گوییم لابد نشد مهم نیست و وظیفه خود را انجام دادیم.) یک سری افراد را در بین همه اینهایی که در جنگ احزاب بودند  به طور ناشناس قرار داده بود که مسلمان هم بودند و  اینها را به جان هم انداختند و دعوا و اختلاف بینشان افتاد و با آن طوفان خاصی که آن روز آمد و سمت و سویش بر پشت مسلمان ها و بر صورت مشرکین بود کار دیگر تقریبا تمام شد. یعنی جنگ کردند و تاکتیک به کار بردند و همه کار کردند و آخرش هم طوفان شد. اما نمی شود از همان اول منتظر آن طوفان باشیم! (و حالا در قسمت بعد این را می خواهم بیشتر عرض بکنم.)

اللَّهُمَّ أَخْلِ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْأَمَنَةِ، وَ أَبْدَانَهُمْ مِنَ الْقُوَّةِ، وَ أَذْهِلْ قُلُوبَهُمْ عَنِ الِاحْتِيَالِ خدایا امنیت را از قلب هایشان بگیر و در قلبشان احساس امنیت نکند و در بدنشان در ظاهر هایشان قوت را از آنها بگیر. از فکر و حیله ای که راه چاره داشته باشند برای کاری اینها را باز دار وَ أَوْهِنْ أَرْكَانَهُمْ عَنْ مُنَازَلَةِ الرِّجَالِ، وَ جَبِّنْهُمْ عَنْ مُقَارَعَةِ الْأَبْطَالِ، وَ ابْعَثْ عَلَيْهِمْ جُنْداً مِنْ مَلَائِكَتِكَ بِبَأْسٍ مِنْ بَأْسِكَ كَفِعْلِكَ يَوْمَ بَدْرٍ، تَقْطَعُ بِهِ دَابِرَهُمْ وَ تَحْصُدُ بِهِ شَوْكَتَهُمْ، وَ تُفَرِّقُ بِهِ عَدَدَهُمْ خدایا اینها را آن امدادی را که در بدر انجام دادی برای اینها انجام بده.

 یک چند دقیقه ای را می خواهیم صحبت کنیم چون ما همه از خدا «طلبکار»یم! هر شب داری چرتکه می اندازی که چرا ما مهم نمی شویم؟!

 چند نکته است -و خیلی هم نکته های مهمی هم هست- یکی این که واقعا برای خود من یکی از مستنداتم همین است که از کجا معلوم بعد از زمان پیامبر هم قرار باشد ملائکه برای امداد بیایند؟ بعد از زمان پیامبر به چه دلیل برای انسان ها امداد ملائکه ای بیاید؟ این بهترین سندش است. البته با دعای امام زمان(ع) انجام می شود (قاطی نکنید!) وان الملائكة لخدامنا و خدام محبينا امام زمان (ع)، امام سجاد(ع)، دارد دعا می کند. مرزدارانی که عمدتا کسانی نیستند که مرید امام سجاد(ع) باشند ولی مرزدار هستند. (دقت کن تا درست بفهمی! و شلوغش نکن و افراط و تفریط نکن؛ و حساب هایت را بی خودی پر نکن، می خواهی آن دنیا بروی بگویی چه طلبی داری؟) مرزدارانی که قرار است برای دفاع در برابر مشرکین باشند- همین را دقت کن! نه این که ما یک عده مسلمان هستیم و آنها هم یک عده مسلمان دیگری هستند- بلکه یک عده ای قرار است در برابر مشرکین دفاع بکنند و تعدادی از این مرزداران نه تنها مرید امام زمان شان نیستند و ممکن است اصلا این اسم، اسم امام سجاد، به گوششان هم نخورده باشد. آن ها  تحت عنوان خلیفه آن زمان که بنی امیه بودند یا بنی مروان عمل می کردند. امام زمان آن ها ( حضرت سجاد)  برای این ها دعا می فرماید و نکته ی دوم این که مشخص شد در زمان بعد از پیامبر(ص) هم ممکن است  امداد غیبی با آمدن ملائکه بشود و نکته سوم اینکه (عجله نکن! بنده می گویم از اینجا می شود این را برداشت کرد که) با دعای امام زمان است.

شاید بارها و بارها در طول این هزار و سیصد سال این دعا اتفاق افتاده است. شاید بارها و بارها امام زمان این دعا را کرده اند و من و تو خواب بودیم و نفهمیدیم!

حالا شما هم دیده اید که در بعضی از شعرهایی که برای امام زمان می خواهند بخوانند، لحن بعضی اش طلبکارانه است: «تو کجایی؟!» «ما که مردیم!» .... و از این شعر های زشت! ..  و خبر ندارند آن امام رئوفی که آن چنان حامی همه مسلمانان است و بلکه حامی همه آدم ها و بلکه همه موجودات است چه دفاع هایی از ما کرده است؛ و من و تو اصلا آن موقعی که امام برای ما دعا می کرد، خواب بودیم!

در کتاب «در ولایت مهدی(عج)» گفتیم إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنواچه معنایی دارد!

پس بنابراین اگر قرار باشد امداد غیبی شود نقدا از این روایت همین مقدار را می شود فهمید که با دعای امام زمان آن عصر، ولو این که طرف خودش اصلا کاره ای نباشد، امداد غیبی ملائکه می رسد.

اما عرض می کند خدایا كَفِعْلِكَ يَوْمَ بَدْرٍ مثل روز بدر؛ این جا را یک مقداری دقت کنید. ببینید ما یک جنگ بدر داشتیم و یک جنگ احد، و تعداد ما تعداد کمی بود که شنیده اید 313 نفر بودند و این که مشرکین، هم تعدادشان بیشتر بود  و هم از لحاظ امکانات همه چیز بیشتر داشتند.

 ( بعد از یکی از جنگ ها، شخصی آمد خدمت امیرالمومنین (ع)  و دیدند دارد گریه می کند. حضرت پرسیدند چرا گریه می کنی؟ گفت گریه ام برای برادرم است که زودتر از این که شما به خلافت برسید از دنیا رفت؛ و دوست می داشت که او هم در این جنگ ها در رکاب شما باشد. حضرت فرمود از اول تا آخر همه کسانی که علاقه داشته باشند به این امر؛ می توانند خودشان را هم در این ماجرا حساب بکنند.) درست دقت کنید. در جنگ بدر، آن جا تلاشی که باید می کردند، کردند؛ و سختی که باید تحمل می کردند ،تحمل کردند؛ و دید مادی و نفسانی که نباید می داشتند، نداشتند؛ و تبعیت مطلق از ولی خدا باید می داشتند، که داشتند؛ و همه اینها بود ولی به هرحال 313 نفر به هزار نفر با این امکانات جواب گو نیست و این طبیعی است. اما خدا ملائکه ای را می فرستد و در یک آیه ای می فرماید هزار تا و در آیه ای دیگر می فرماید سه هزار تا و در آیه دیگر فرمود پنج هزار(که اول و دومی بهتر است) و آن ها آمدند  (این را هم کار نداریم که آیا این ها در قتال هم شرکت کردند و یا شرکت نکردند؟ این خیلی مهم نیست ولی این مهم است که اینها آمدند) و کمک کردند و یک مقدار هم دخالت کردند و پیش هر کسی هم نبودند و امیرالمومنین (ع) چند تا محافظ از ملائکه داشتند و آن ها هم کیف می کردند که به اسم امیرالمومنین (ع) می خواهند کاری بکنند (و حالا ان شاء الله ما هم مثل آن ملائکه بشویم و حالا اسمش درست نیست ولی از این حمالی ها بکنیم و کسی هم نفهمد که تو کردی) اینها جنگ کردند و ملائکه کمک آمدند. اینجا عرض می کند خدایا جبهه مسلمین وقتی دارند با مشرکین (و نه هر مسلمانی) می جنگند از ملائکه کمک بیاور. خوب، ما در بدر این گونه موفق شدیم و پیروز شدیم و واقعا اولین جنگ جدی هم بود و خیلی جایگاه اساسی در تاریخ برای ما داشت. سال بعد جنگ احد بود و ما شکست خوردیم. در جنگ احد شکست خوردیم، فرمانده هم خود پیغمبر(ص) بود. چهار پنج تا افرادی که یک کمی آن خلوص جنگ بدری در آنها نبود و جنگ هم کردند ولی گفتند خوب یک چیزی هم گیرمان بیاید و فکر کردند جنگ تمام شده و واقعا هم تمام شده بود ولی پیغمبر(ص) فرمود شما آن جا باشید. این ها دیدند اگر حرف پیغمبر را این جا گوش کنیم،  همه یک چیزی گیرشان آمده وما هم داریم هنوز با موتور قدیمی می گردیم(!)  رفتند برای جمع کردن غنائم و همین باعث شد که  شکست خوردیم و بد جوری هم شکست خوردیم. و در آن جنگ به صورت فجیعی حمزه عموی پیامبر(ص) را از دست دادیم و سخت بود  و شهدای زیادی هم دادیم حالا چرا اینجا از آن امداد غیبی ها خبری نیست؟ ببین، امداد غیبی هم قانون دارد و پارتی بازی نیست و شما فکر نکنید که هر جا جنگ شد و این طرف مسلمان ها هستند حتما امداد غیبی خواهد بود. اصلا در این فکر ها نباشید.

 ببینید ما گاهی وقت ها همین یک آیه را باز می کنیم (آیه امداد ملائکه در جنگ بدر)  و می خواهیم حکم را از همین یک آیه در بیاوریم و انتظار از آفرینش داریم که از یک آیه قرآن از تویش درباره طالبان و داعش و کمتر و بیشتر و این ها مطلب درآید!  قضیه این جوری نیست. امام سجاد(ع) رفتند مکه و حالا یک کسی از آن هایی که فکر می کرد خیلی می داند، خطاب به امام گفت چرا شما دائم مکه می آئید؟  شروع به جهاد کنید! و شروع کرد به آیه خواندن و آیه 111 سوره توبه را خواند: إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ خدا جان های انسان ها را می خرد وقتی قتال در راه خدا می کنند و از این حرف ها زد به امام سجاد(ع) و حضرت فرمودند (دقت کنید و بی خودی منتظر کائنات نباشید) خوب آیه بعدیش را هم بخوان و گفت بعدیش را بلد نیستم و حضرت فرمودند:

التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (سوره توبه، آیه112) هر وقت از این ها پیدا کردی بیا آمارش را بده تا ما آیه قبل را عمل کنیم! یعنی شما یک آیه گرفتی و از خدا انتظار همه چیز داری. این جزئی نگری ها، همین چیز ها از تویش در می آید و همین اشتباهات از آن در می آید. آقا اینها را داریم، می گوییم تا اعتقادات ما مخصوصا این جوان ترها درست شود. قرآن می فرماید: لَّيْسَ بِأَمَانِيِّكُمْ وَلا أَمَانِيِّ أَهْلِ الْكِتَابِ مَن يَعْمَلْ سُوءًا يُجْزَ بِهِ وَلاَ يَجِدْ لَهُ مِن دُونِ اللّهِ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا (سوره نساء، آیه 123) به آرزوی شماها نیست. بد رفتار کنی جزایش را می بینی و شما فکر کردی هر کاری می خواهی بکنی بعد می خواهی به خاطر خدا این کار را بکنی و حتما باید امداد غیبی حاضر شود؟!! نخیر، از این خبر ها نیست. ما در جنگ احد، عزیز من شکست خوردیم و برای یک تعداد کم از آدم هایی که  مسلمان هم بودند و در جهاد هم بودند، و من شما که فقط داریم حرف می زنیم و آن ها چندین شبانه روز از خانه بیرون آمده بودند و جنگ هم کرده بودند ولی آخرش گفتند شاید تمام شده باشد، و برویم یک سپری، و شمشیری، چیزی گیرمان بیاید. همین مقدار ناخالصی، باعث شکست شد!

در جنگ بدر از خود پیامبر(ص) تا خود افراد هر کاری را که وظیفه شان بود را انجام دادند با خلوص نیت؛ و آخر سر، معلوم است که سیصد تا به هزار تا نمی خواند و ملائکه می آید. در زندگی شخصی هم همین طور است. با ماهی یک میلیون نمی شود اجاره خانه داد و پول آب و برق و اینها را هم داد، بله نمی شود اما اگر همان مقدار درست کسی رفتار بکند نمی گویم سختی نمی کشد و نمی گویم گرسنه نمی خوابد و نمی گویم خجالت نمی کشد، ولی نگاه می کنی سر جمع، نگاه می کنی 3 زورش به 10 نمی رسد مگر امداد ملائکه باشد و امداد هم با دروغ و کلاه گذاری سر خدا (!) و اینها نیست. در جنگ بدر 313 نفر، اما هر چه به ذهن می آمد کار شد. من یک چیز جالب به شما بگم. خوب پیامبر(ص) خیلی بحث های اطلاعاتی قوی داشتند. پیغمبر دستور داد به آشپزخانه مثلا فرض کن 100 تا دیگ بگذارید. طرف فکر می کرد خوب پیغمبر شاید اطلاعاتش کافی نیست. عرض کرد برای  این سیصد نفر مثلا سه چهار تا دیگ کافی است و بعد هم  این که موادش را نداریم که توی دیگ بریزیم. پیامبر فرمود: شما بقیه را آب بریز! و آشپز هم گوش کرد و انجام داد.( خوب است که در آن دوران حرف گوش می کردند ولی ما فوری از خودمان اجتهاد می کنیم که حتما منظورش این بوده است) صد تا دیگ درست کرد و از همه بخار بلند شد و....  دیدبان دشمن آمد نگاه کرد دید آمار از روی چادر ها حدود سیصد نفر هستند ولی آمد سراغ آشپزخانه دید این تدارک برای مثلا چند هزار نفر است و حتی مهم نیست که تعداد این ها چه قدر است، بلکه مهم این بود که این چند صد نفر بقیه کجایند؟! پس ببینید قدرت ابتکار عمل را چطوری می گرفت. این که تو ابتکار عمل را از دشمن بگیری که از هر جا که می خواهد حرکت کند می ترسد که این بقیه افراد اینجا باشند. ببینید همه این کارها شد و سخت هم بود و خطرناک هم بود. شما همه کارهایتان را کردید، باز هم کم بود، حالا ملائکه آمدند. در این جا عرض می کند خدایا همان کاری که در بدر کردی با این ها بکن.

 برگردیم به بدر ، ای جوانی که الان اینجا نشسته ای! عزیز دل من! تو می خواهی در بدر باشی و یا در احد باشی؟ می خواهی وقتی رفتی خدمت حضرت اباالفضل عرض کنی اشهد انک مضیت علی ما مضی به البدریون؟ می خواهی بگویی که ما هم این طور بشویم یا نه؟ تو تنهای تنها، صادقانه و عالمانه و خالصانه دنبال امام زمانت باش و برای او کار بکن، ملائکه کمکت می کنند.

 این جمله امام سجاد(ع) است که فرمود كَفِعْلِكَ يَوْمَ بَدْرٍ خدایا همان طور که در روز بدر کمک این مسلمان های دست تنها کردی، خدایا این کارت را ادامه بده.

اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا دعای افتتاح است که کم کم داریم به ماه رمضان هم نزدیک می شویم و در آستانه نیمه شعبان هم هستیم که این هم حرف دل ماست:

اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُکَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا، وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا

اللهم اجعلنا من البدریین بحرمة محمد و آل محمد