تفسیر سوره رعد آیات 10 و 11- جلسه هفتم
بسم الله الرحمن الرحیم
(10) سَوَاءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ وَمَنْ جَهَرَ بِهِ وَمَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَسَارِبٌ بِالنَّهَارِ
(11) لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ
ترجمه10 : مساوی است ، فرقی نمی کند از بین شما ؛ چه پنهان کند کلام و گفتار خود را و چه آشکار کند؛ و یا آن کسی که شبانه و پنهانی حرکت می کند و آن که آشکارا در روز حرکت کند؛ همه این ها مساوی هستند .
ترجمه 11 : برای اوست تعقیب کنندگانی ؛ پیش رو و پشت سر او ؛ او را از امر خدا حفظ می کنند ؛ خداوند تغییر نمی دهد آنچه را که بقومی هست تا این که خودشان تغییر دهند آن چه را که به خودشان هست ؛ و هنگامی که خداوند به یک قومی سوئی را اراده کند برگشت پذیر نیست ؛ کسی آن را نمی تواند برگرداند و غیر خدا کسی پشت سرشان نیست و نمی تواند پیگیری بکند.[1]
در قضیه سَوَاءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ الْقَوْلَ (فرقی نمی کند آنی که قول را پنهان کند یا آشکارکند) باید یادآور شد که انتهای آیه قبل عبارت عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ الْکَبِیرُ می باشد (خدا عالِم غیب و شهادت است ) و در ادامه فرمود: سَوَاءٌ مِنْکُمْ فرقی نمی کند ؛ یعنی برای خدا غیب و شهادت اصلا فرقی نمی کند. برای این اصلا فرق نمی کند الآن که من دارم داد می زنم و بلند بلند یک نظری می دهم ، با موقعی که درون خودم دارم یک چیزی می گویم ، پیش خدا هیچ فرقی نمی کند .
البته این موضوع ظاهراً ساده به نظر می رسد؛ ولی اگر عمیق به آن فکر کنیم، گویی نکات دیگری به ذهن انسان می رسد .
باید به نوع ارتباط خدا با انسان ؛ و نوع ارتباط عالَم با خدا بیشتر فکر بکنیم.
یعنی خداوند کجا است که برای او اینجا یا آن سوی کهکشان های دور هیچ فرقی نمی کند ؟! (جای فیزیکی را نمی گویم) ؛
این یک مجهول شیرین است . تلاش هم نکنیم تا این مجهول را از ذهنمان برداریم!
ممکن است پاسخ دهیم که یک سیستمی وجود دارد که .... ؛ ولی بالاخره آن سیستم هم یک موجود مادی است. زمان و مکان در آن دخیل است. این نزدیکی و دوری برای من و شما فرق دارد. برای خدا فرقی ندارد
تسلط خدا با عالَم چگونه است ؟ ارتباط خدا با عالَم کجا است که برای خدا هیچ چیزغیب نیست ؟
با این سوال ها انسان می گردد و می گوید پس این خدا را باید کمی نزدیکتر پیدایش کرد؛ نه دورتر! چون وقتی می فرماید عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ نزدیک و دور یکی است. اطراف خودت بگرد و خدا را پیدا کن .
پس نزد خدا فرقی نمی کند که شما در روز روشن و با صدای بلند چیزی بگویی یا شبانه و پنهانی و چیزی بگویی و کاری بکنی. چه کار خوب و چه کار بد و زشت.
آیا اصلا ًمی شود کاری کرد که خدا نفهمد؟! ما گاهی به لوازم اعتقاداتمان توجه نداریم. متوجه نیستیم حالا که من معتقدم خدا عالِم است؛ لازمه ی این اعتقاد چیست؟ مثل این که معتقدیم قیامتی هست ؛ لازمه های این اعتقاد خیلی چیزهای دیگری است. مثل یک موج می ماند که تا انتها ادامه دارد ولیحواس ما به آن آخرش نیست که همه این ها جزء لوازم این اعتقادات است.
اینجا هم یک مثالش همین است: سَوَاءٌ مِنْکُمْ؛ درست است ما در آیه قبل گفتیم عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعَالِ خیلی راحت هم همگی گفتیم بله ؛ سَلَّمنا ؛ ولی حواسمان نیست که این اعتقادی که تو داری؛ یکی از لوازمش این است که تو بدانی اگر شبانه داری یک کاری (خوب یا بد) را انجام می دهی ؛ فکر نکنی که دیده نشد! مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ نیمه های شب بلند شدی و رفتی که کارهای خیر انجام بدهی یا پناه بر خدا یک کار شر! بدانی که این عالَم همه اش در محضر خدا پیدا است.
لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ
چند ضمیر در آیه بالا وجود دارد که اگر مرجع ضمیر را متفاوت بگیریم به احتمالات زیادی می رسیم [2]
ضمیر (ه) در لَهُ ضمیر (ه) در یَدَیْهِ ضمیر (ه) در خَلْفِهِ ضمیر (ه) در یَحْفَظُونَهُ
می فرماید : لَهُ مُعَقِّبَاتٌ (مُعَقِّبَاتٌ :{اسم فاعل} تعقیب کننده) برای او تعقیب کنندگانی است ؛ مرجع «او» کیست؟ مرجعش همان ضمیر پنهان و فاعلی است که در أَسَرَّ الْقَوْلَ است . (در آیه قبل، سَوَاءٌ مِنْکُمْ، از آنها صحبت شد) برای او (که قول را پنهان می کند ) تعقیب کنندگانی هستند ؛
سؤال : تعقیب گر پشت سر آدم حرکت می کند ، مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ (جلو) وَمِنْ خَلْفِهِ (پشت سر) چطور هم جلو و هم پشت سر ؟!
او را یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ (به امر خدا ؛ از امر خدا ؛ جزء اوامر خدا) حفظ می کند .
مثال : چاهی سر راهت است ؛ قبل از چاه زمین می خورید ؛ این زمین خوردن باعث می شود در چاه نیفتید ؛ شاکی می شوید از زمین خوردن و ناشکری می کنید در حالیکه آن زمین خوردن یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ است. اگر تو این را قبول داشته باشی این معقبات باز هم می آیند و اگر از حضور آنها ناخشنود باشی ممکن است زمانی تو را رها کنند خلّا بینه و بین الرکی ( بین او و حفره، رهایش می کند) . می دانید این چه حسی به آدم می دهد؟ در این دنیائی که دارد زندگی می کند . این ها هم روانشناسی اگزیستانسیال(Existential) است؛ هم جامعه شناسی است ؛ هم اعتقادات است ؛ نوعی جهان بینی است. همه چیز درونش است ؛ یعنی می گوید من در کدام دنیا دارم زندگی می کنم ؛ این که نگفته مؤمنین یا اؤلیاء الله را مواظبیم. سَوَاءٌ مِنْکُمْ گفته :هر کسی از شما ؛ خُب یکی از آن "هرکسی از شما"، من هستم ؛ لَهُ مُعَقِّبَاتٌ پس من هم یک معقباتی دارم.
آیا شما تا به حال این مُعَقِّبَاتٌ را جزء دارائی هایتان حساب کرده بودید ؟ این جزء دارائی های اختصاصی شما است و له (مال تو) با له دیگری فرق می کند ؛ اختصاصی تو است ؛
غرق شدن ما در دنیای مادی باعث شده تا فقط آمار مادیات را داشته باشیم و آمار غیر مادیات را نداشته باشیم و حال آنکه آن ها ما را حفظ می کند .
این ها مأمور هستند و از أمر خدا تو را حفظ می کنند . البته شاید بواسطه کارهای خوبت دوستدار شما هم بشوند . (درباره معقبات، بحث دیگری هم هست که در ادامه مجدداً به آن می پردازیم)
إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ
خداوند آن چه را که به قومی هست، عوض نمی کند مگر آن که آنها آن چه را که به انفس شان هست عوض کنند! الله اکبر!
یکی از ساده ترین تغییرات انفس ما، تغییر نیتمان است . خواستمان عوض شد. دوست داشتیم یک جامعه ای داشته باشیم مثل جامعه امیر المؤمنین ، یا مثل جامعه امام زمانی که بعدها خواهد آمد ، ولی کم کم مَا بِأَنْفُسِهِمْ عوض شد ! خُب تغییر می کند اوضاع ما! خداوند در آیه ای دیگر می فرماید : (انفال53) ذلک بأن الله لم یک مغیرا نعمة أنعمها علی قوم حتی یغیروا ما بأنفسهم...خداوند نعمت را عوض نمی کند مادامی که خودشان را عوض کنند. یک زمانی حال خوبی داشتم ؛ الآن متاسفانه این ها جزء مثال ها نیست ؛ مالی و مادی شده ایم و معیارهایمان عوض شده است.
دیگر حال خوبی نداریم، ولی الآن قال خوبی داریم. اینقدر اصطلاحات یاد گرفته ایم! عربی و انگلیسی ... چرا اینجوری شد ؟ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ اخلاقش ؛ دیگرخواهی اش ؛ مهربانی اش ؛ استقلال شخصیتش از پول و مادیات و مقامات و ... ؛ این ها را قبلا داشته ؛ الآن دیگر ندارد ؛ چرا؟! چون إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ این نعمت ها ، فردی و اجتماعی اش فرق نمی کند ؛ کلی داریم می گوئیم ؛ لذا این ها مَا بِأَنْفُسِهِمْ شان را عوض کردند، أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا خدا گفت حالا برایتان سوء اراده کردم . (پناه بر خدا)
چه کار کنیم ؟! آیا چاره ای می توان یافت؟ فَلا مَرَدَّ لَهُ ! متاسفانه خیر؛
اذا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلا مَرَدَّ لَهُ . حیفم می آید بعضی مواقع بحث تفسیری در مورد آیات بکنیم ؛ چون بحث درمانی اش از بین میرود. این آیه چه در بُعد فردی و چه در بُعد اجتماعی هشداری است شدید. (نباید گذاشت کار به اینجا برسد که اراده خدا برای ما به سوء قرار بگیرد، که اگر شد دیگر فَلا مَرَدَّ لَهُ !)
هر چقدر این معانی را رها کنیم، بیشتر رها می شویم. فرمود : (بقره63) خذوا ما آتیناکم بقوة بگیرید با قوت این چیزهائی را که به شما دادیم ؛ شُل بگیرید می رود ؛ جایش می ماند ؛ قالش می ماند و حالش می رود ، چیزهائی که داریم نمونه هایش را می بینیم:
وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ هیچکس هم غیر از خدا پیگیر این قضیه نیست ؛
مُعَقِّبَاتٌ
در قضیه معقبات، یک پندی نهفته است . همه ما نیازمند پند و موعظه هستیم. امیر المؤمنین گاه به کسی می فرمود : عِظنی (مرا وعظ کن) همه ما احتیاج به وعظ داریم؛ وعظ قرار نیست درباره چیزی باشد که ما نمی دانیم، مثلا چه چیزی می شود به امیرمومنان گفت که نداند؟! وعظ ، نیاز روحی ما است. متاسفانه صدا و سیمای ما بعد از هر پند و نصیحتی هم می گوید: ببخشید، نمی خواهم نصیحت تان کنم! یا بعد از موعظه از مردم عذر خواهی می کند! گویی کار بدی دارد می کند! و این باعث شده وعظ در جامعه کم رنگ و کم رنگ تر شود و حتی پدر هم کم کم نمی تواند فرزندش را عوض کند. خیلی نرم و آرام و کم کم یک چیزهائی را دارند عوض می کنند و کسی هم متوجه این فجایع فرهنگی نیست .
مُعَقِّبَاتٌ : تعقیب کننده ؛ پرسیدیم که تعقیب کننده چطور می شود جلو باشد ؟ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ (جلو) وَ مِنْ خَلْفِهِ (پشت سر) اول جلو و بعد پشت سر ؛ یعنی چه ؟ اینجا ده ها مطلب هست که دو سه تا را تیتر وار عرض می کنم.
مُعَقِّبَاتٌ در واقع فراتر از مدار تو هستند ؛ مثال بزنم : پهپاد[3] که از بالا کاملا بر چیزی مسلط می شود مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ واقعا فکر می کنید آن مَلَک یک حجمی دارد؟ مُعَقِّبَاتٌ خدا که اینجوری نیستند ؛ مثل آن پهپاد با تو حرکت می کند و یک موقعی هم جلوی پایت می ایستد که نروی جلو.
معقب شما ؛ با شما یک ارتباط درونی دارد مِنْ أَمْرِ اللَّهِ یک کس دیگری پیوند شما را با او برقرار کرده ؛ آیا تا به حال در جلسات مذهبی چیزی از معقّب شنیده اید[4]؟
ما خودمان موکلیم و وکیلمان هم خود خدا است (نساء81 و132و171 احزاب3و 48) کفی بالله وکیلا خدا وکیل است و تو موکل خدا هستی.
ما معقب داریم و سندش آیه 11 سوره رعد می باشد .
باید دقت کنیم که این معقبات «مِن» بین یدیه هستند. مِنْ در مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ در واقع یک حلقه ای می اندازد بین مُعَقِّبَاتٌ و بَیْنِ یَدَیْهِ و این دو را (مُعَقِّبَاتٌ و بَیْنِ یَدَیْهِ) به هم وصل می کند.
لذا بَیْنِ یَدَیْهِ ؛ معقب ساز تو است و معقب پران تو است ! نفرمود "له معقبات بین یدیه" نمی گوید شما یک معقبی داری که بَیْنِ یَدَیْهِ شما است ؛ بلکه مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ معقب من از کجا شده معقب من؟ از کارهای من! الان چرا نیست ؟ معقب من چرا عوض شد ؟ چرا پست را تحویل داد؟ کارهای پشت سرت را نمی بینی ؟ نمی بینی چه کار کردی؟ رفتی توی گوش شخصی زدی؛ میدانی چه عواقبی داشت؟ چه مِن خلفی داشت؟ مِن خلف های کارهای تو ؛ پیشاپیش های کارهای تو ؛ معقب تو را عوض می کند.
شما الآن یک کاری می کنی ؛ یک آینده ای دارد ؛ یک گذشته ای دارد ؛ آینده (ومِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ) ؛ گذشته (مِنْ خَلْفِهِ)
بحثی فنی در اصول فقه که به فقه مرتبط می شود :
امام صادق به مکه سفری کردندچون ازمدینه مشرف شده بودند ازشجره مُحرِم شدند؛ همسر امام صادق کنیزی را اذیت کرد و موی سرش را تراشید؛ رفتند مکه؛ در راه برگشت؛ در محل شجره همسر امام صادق به امام صادق عرض کرد؛ می دانی اینجا کجاست؟ امام صادق فرمود: اینجا ، همانجائی است که حج تو را حبط کرد! ما فکر می کنیم که حبط عمل مال زمانی است که عملی انجام شده باشد. حجی که هنوز انجام نشده بود و کاری که هنوز انجام نشده چگونه حبط شده بود؟ لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ
گذشته و آینده همه در یک بسته هستند ؛ در یک پکیج هستند ؛ تو در چنین دنیایی داری زندگی می کنی و متوجه این ارتباط ها نیستی. مثال پهباد در حد سطحی مسأله را حل کرد ؛ مشکل فکری رویش نداریم ؛ اما عمق قضیه این نیست . ما در یک جهان مسطح نیستیم ؛ ما در یک جهان کروی هستیم از نظر زمان ؛ یک چیزی اسمش بَیْنِ یَدَیْهِ است ؛ از یک زاویه ای دیگر نگاه می کنی خلف است ؛ ما در این دنیا داریم زندگی می کنیم ؛ چند روز مانده برسند مکه و کاری صورت نگرفته ؛ چه چیزی حبط شد ؟ لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ
بیایید آیات را فراتر از دنیائی که خودمان درونش هستیم نگاه بکنیم .
معنای دیگر معقب : پی در پی ها ؛ معقبی پشت معقب دیگر.... ؛ اینجوری نیست که یک آدم و شخصی باشد که فقط او معقب است ؛ پی در پی هائی برای او است؛ نفرمود "له معقبة" فرمود لَهُ مُعَقِّبَاتٌ ؛ نفرمود "لهم" که بگوئیم تعداد است ؛ برای هر یک نفر لَهُ مُعَقِّبَاتٌ ؛ هر کدام از این ها یک ارتباطات پشت در پشتی با همدیگر دارند ؛ دنیای بزرگی است .
إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ
اولا : ارتباط دارد با آیات قبل (رعد8) ... وکُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ هر چیزی حساب دارد
اینجا که میفرماید لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِاللَّهِ بعد می فرماید: إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ. باید کمک بگیریم از آیه دیگری:
در سوره شوری فرمود : (شوری30) ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم بلافاصله می فرماید و یعفو عن کثیر اگر شما مصیبتی بهت رسید به دلیل کارهای خودت است ؛ اما خداخیلی هایش را عفو می کند! پس در ابتدا یک جور مُعَقِّبَاتٌ اینجا اثبات شد ؛ اما اینجوری هم نیست که فکر کنی حالا دیگر کاریش نمی شود کرد ؛ همانطوری که این عالَم نظام مُعَقِّبَاتٌ دارد ؛ نظام عمل و عکس العمل دارد ؛ این عالَم فراتر از این ها ؛ یک نظامی دارد به نام عفو : ویعفو عن کثیر ؛ اگر قرار بود خدا عفومان نکند ؛ هیچ کدام از ما اینجا نبودیم.[5]
***
امام صادق علیه السلام : لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ قال : هنّ المقدمات ؛ المؤخرّات ؛ المعقّبات ؛ الباقیات؛ الصالحات همه این مقدمه و مؤخره ؛ همه این ها تحت عنوان یک معقبه دیده و همه این ها را در ادامه یک باقیات صالحات ؛ دقت کنید چقدر قضیه را در جریان و در حرکت دارد می بیند .
امام باقر علیه السلام :
یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِاللَّهِ ؛ بأمرالله مِن أن یقع فی رکیّ
أو یقع علیه حائط أو یصیبه شیء حتی إذا جاء القدر خلوا بینه و بینه یدفعونه إلی المقادیر و هما مَلِکان یحفظانه باللیل و مَلِکان بالنهار یتعاقبانه
این یک مقدار هم جمع آن مُعَقِّبَاتٌ برایتان روشن تر کرد
دو ملک شب رو و دو ملک روز رو هستند ؛ این تعابیر شایسته تامل و تفکر هستند. برخی بخاطر باور کاملی که دارند حتی بدون فکر از این تعابیر استفاده می کنند ؛ ولی ما با قدرت تفکر، باز هم بی بهره ایم و دلمان به فکرمان خوش است . باید ابتدا آن را بپذیری ، با آن ارتباط برقرار کنی ؛ و تفکرت را هم بکنی.
بپرس شب و روز مگر فرق می کند؟! یکی از عیب های ما این است که ما شب و روز را گُم کرده ایم! دنیای جدید اینجوری شده است . مرز شب و روز از بین رفته است . ملائکه شب با ملائکه روز فرق می کند . وظایف شب با وظایف روز فرق می کند . امواج شب با امواج روز فرق می کند . انوار شب با انوار روز فرق می کند.
این ها ملائکه ای هستند که او را حفظ کنند که نیفتد درون چاه (رکیّ: حفره، چاله، گودال، چاه) ولی آن موقعی که مقدر شده که تو باید بروی ؛ این ها می گویند : ببخشید ما دیگر نیستیم ! بیش از این با تو همراه نیستیم و طرف می افتد در چاه . این یک تعبیر فوق العاده معنی داری است که یک طوری هم قضاء و هم قَدَر را می فرماید ، هم دعا رویش اثر می کند ، هم این که عوامل فرمانبردار الهی هستند.
طرف می گوید من اصلا نمی دانم چرا متوجه نشدم ؟! این هم آنی است که قرار شد یک دقیقه برود کنار . می گوید همیشه مراقب بودم . این همان لحظه ای است که معاقب باید برود کنار . قضیه را می شود خیلی عمیق تر و خلقتی تر صحبت کرد.
روایت : له معقبات من خلقه و رقیب مِن بین یدیه یعنی مراقب ؛ (حضرت خواستند مشکل معاقب پشت بودن و جلو بودن را بفرمایند ) یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِاللَّهِ و من ذا الذی یقدر أن یحفظ شیء مِن امر الله کیست که بتواند از امر خدا چیزی را حفظ کند ؟و هما ملائکة موکّلون للناس
این جلسه در 26 دی ماه 1400 برگزار گردیده است/
[1] طبق معمول ابتدا یک ترجمه ساده و سریع از آیه می کنیم . این ترجمه ها به ترجمه تحت اللفظی نزدیک اند و برای این از این نوع ترجمه استفاده می کنیم که ابتدا ما را به مفردات جمله دقیق کند و سپس ترکیبات آن . و نهایتا هم توضیحات بیشتری بیان می کنیم
[2] یکی از خواص ترجمه تحت اللفظی که در ابتدا کردیم، پیدا شدن این سوال ها است. با پیدا شدن سوال می توان به جستجوی پاسخ پرداخت.
[3] پهپاد: پرنده هدایت پذیر از دور؛ به هواپیماهای بدون سرنشین هدایت پذیر گفته می شود.
[4] درباره "موکّل" ممکن است چیزهایی شنیده باشید، چون دکان خوبی برای فریبکاران است.
[5] البته گاه نیز آثار گناهان بلافاصله ظاهر نمی شود، تاخیری تا زمان مشخص برای مشاهده آثار سوء گناهان واقع می شود : وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَكَ عَلَيْهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ... (سوره نحل 61 و مشابه آن در سوره فاطر آیه 45)
مسئولیت مطالب این وبلاگ با شخص اینجانب می باشد. اینها یادداشتهایی است که در جلسات نوشته ام و عمدتا شامل خلاصه مطالب و نکات مهم است. یا پیاده شده نوارهایی است از جلسات استاد، که شاید برای انتشار رسمی نیازمند بازبینی و تکمیل و اصلاحاتی باشد.