دعای 25 صحیفه (فرزندان) - جلسه چهارم

این متن، «پیاده شده نوار جلسه» است که فایل آن از سوی برادران دبیرستان صدیقین در اختیار اینجانب گذارده شده است.

این جلسه در تاریخ 12 بهمن 1393 در دبیرستان صدیقین برگزار گردیده است

ادامه نوشته

دعای 25 صحیفه (فرزندان) - جلسه سوم

این متن، «پیاده شده نوار جلسه» است که فایل آن از سوی برادران دبیرستان صدیقین در اختیار اینجانب گذارده شده است.

این جلسه در تاریخ 5 بهمن 1393 در دبیرستان صدیقین برگزار گردیده است

ادامه نوشته

دعای 25 صحیفه (فرزندان) - جلسه دوم

پدر و مادر ، مجرای رزق مادی و معنوی فرزندان هستند.

 

این متن، «پیاده شده نوار جلسه» است که فایل آن از سوی برادران دبیرستان صدیقین در اختیار اینجانب گذارده شده است.

این جلسه در تاریخ 28 دی 1393 در دبیرستان صدیقین برگزار گردیده است

ادامه نوشته

دعای 25 صحیفه سجادیه ( دعا برای فرزندان)- جلسه اول

چند مورد از دُعاها، هست که بسیاری از حجاب‌های آسمان را ندارد و بلکه راه آن تا عرش خدا(جل و علا) باز است.برای یک سری از دُعاها حجاب‌های آسمان نیست، که می‌تواند بردش تا عرش باشد، یکی از آن دُعاها، دُعای مظلوم علیه ظالم است، یکی از آن دُعاها، دُعای پدر و مادر برای فرزند است

 

  این متن، «پیاده شده نوار جلسه» است که فایل آن از سوی برادران دبیرستان صدیقین در اختیار اینجانب گذارده شده است. و بدون انجام هرگونه ویرایش و اصلاحاتی منتشر گردیده است

این جلسه در تاریخ 21 دی ماه 1393 در دبیرستان صدیقین برگزار گردیده است

ادامه نوشته

آغاز مجدد برنامه شرح صحیفه سجادیه

هفدهم ربیع الاول مصادف است با یکشنبه 29 دی ماه.

جلسات شرح دعای صحیفه مجددا از همین روز در محل دبیرستان صدیقین از ساعت 20 ( 8 شب) آغاز خواهد شد؛ ان شاء الله.

پل چوبی - خ حقوقی - بعد از چهارراه مقدم - کوچه مستوفی الممالک- دبیرستان صدیقین

آغاز برنامه دهه اول محرم

برنامه امسال دهه  اول محرم ، ان شاءالله از روز دوشنبه 13 آبان ماه 1392 ساعت 20 با برگزاری نماز  جماعت عشاء در محل مدرسه صدیقین آغاز خواهد شد .

زنده کردن دین به دست امام یعنی چه؟

باید توجه کنیم که اگر از شیئ ای اثری صادر نشود ، یا اثر منفی صادر بشود، آن شیئ مرده است. یک پیکر مرده هیچ اثری ندارد جز بوی تعفن . دین زنده هم بوی تعفن ندارد! جذابیت دارد! میوه هایش مردم را جذب می کنند. لازم نیست با تهدید و زور و زخم زبان و ... مردم را به این دین دعوت کنی! دین زنده خودش جذابیت دارد و برای افرادی که طبعشان و قلبشان سالم است جذبشان می کند. برعکس! دین مرده ، بوی تعفن می دهد . با صد من گلاب هم نمی شود به خورد انسانهای پاک طبع و سالم داد. یک انسان سالم را مجبور نمی کنند که برود میوه بخورد! مسخره اش نمی کنند که برود بخورد! اگر نمی خورد ، لابد یا او سالم نیست و یا این میوه سالم نیست! البته اگر کسی مانع میوه خوردن مردم شد ؛ باید او را دفع کرد! اما مصرف کننده اصلی را که نمی شود به زور برد پای میوه خوری! دینی که از ائمه است زنده است، مرده نیست که بوی تعفن بدهد ! 

ابزار بزرگ،یا انسان بزرگ؟!

امروزه رشد فناوری ها موجب کوچک شدن انسانیت انسانها شده است. وقتی می شنویم که امام عصر خطاب به والیان اعزامی خود به نقاط مختلف دنیا می فرماید: "عهدک فی کفک" دستورالعمل تو در دستان توست! بلافاصله به ذهن ما خطور می کند که لابد یک آی پد ! یا لپ تاپ یا چیزی اینطوری است! نخیر! امروزه ابزارها بزرگند، و آن روزها انسانها! وضع یده علی رووس العباد فکمل به عقولهم و حسن به اخلاقهم : آن حضرت دست بر سر بندگان خدا می گذارد و بوسیله آن عقلهایشان کامل و اخلاقشان نیکو می شود!


امام زمان را درست توصیف کنیم

قرآن موجود زنده است و با نوع رفتار شما عکس العمل دارد. حیات قرآن به ظهور ولی الله است . به دیدن امام است . امام زمان اکنون هم با ما است و در بین ماست . و در روز ظهورش همه گمان می کنند که او را پیشتر دیده اند. لا یمرّ ببلدٍ الا أنّهم یظنّون انّه معهم! (عجب معجزه ای!) : بر هیچ سرزمینی گذر نمی کند ، مگر آن که مردم آن سرزمین گمان می کنند او از آنان است!

چرا به جای ذکر این صفات و اوصاف حضرت مهدی علیه السلام می آئیم از ابرو و مو وقیافه اش می گوئیم؟!

این چه معنایی دارد؟ آیا به این معناست که قبلا او را در بین خود دیده اند؟ یا بدین معناست که با او احساس غربت و بیگانگی ندارند؟ یا رفتار او به گونه ای است که هیچ قومی او را ناپسند نمی داند..؟


لا اقل شک کنیم ، شاید قیامتی باشد

اگر یک  آدم کم عقل و نارس ، که چندان هم به حرفهایش نمی شود اعتماد کرد، الان بیاید در این هیات و بگوید که ماشین شما را سر کوچه دارند می دزدند، با شک و احتمال می روی سر می زنی به ماشینت! اما این همه پیغمبر راستگو آمد گفت قیامتی در کار است! شک هم نکردیم که مبادا راست باشد!


آدمها یکجور نیستند


هرچه فضل و برتری ائمه را بفهمی، تو بالاتر می روی. اینها جبال دین اند. هر چه تو فضل آنها را بدانی از آن فضل به تو افاضه می شود. سلمان و مقداد از ما مهم ترند چون علی آنها با علی ما فرق دارد. علی مقداد بی نظیر است. همه آدمها مثل کنسرو یک شکل نیستند همه با هم فرق دارند. کمیل یک جور است، سلمان یک جور است، مقداد یک جور است، و...

اثر تندخویی بر خودمان


«ملایمت» ، تنها اثر بیرونی ندارد . تندخویی با هر کس که بکنید، آنها فقط همان یک بار را از تندخویی شما تاثیر می گیرند، اما اثر آن تندخویی در خودت باقی می ماند!

بسیاری از این تندخویی ها، ریشه در «خودخواهی»  دارد . حتی اگر به نام «دین» باشد!  وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ  قلبی که رحمت خدا را درک کرده است ، جنسش فرق می کند با قلبی که تندخو است. از کوزه همان برون تراود که در اوست

خود را به «ندیدن» زدن!


زرنگی این نیست که ببینی و بگویی : «دیدم»! زرنگی این است که اگر دیدی ، خود را به ندیدن بزنی!

یک سوم عقل ، «تغافل» است. ما خلق نشده ایم که در یک جمع معصوم و بی گناه و بی اشتباه زندگی کنیم. همه ما مثل هم هستیم و کسی نمی داند که چه کسی از دیگری بهتر است؟

حالگیری از ظالمان در سیره ائمه نیست!


حال گیری از ظالمان در سیره ائمه نیست. از این و آن حال می گیریم ، بعد شب جمعه می رویم در خانه خدا دعای کمیل می خوانیم و می خواهیم: ان تسامحنی! می فهمی اصلا ان تسامحنی یعنی چه؟ یعنی خدایا، شتر دیدی؟ ندیدی! حالا از خدا توقع داری با تو این معامله را بکند ولی خودت با مردم چنین معامله ای نمی کنی!

پیروی از ائمه با داد و فریاد نیست!


آمار بیاورید بگویید چند نفر در زمان خود پیامبر از زور شمشیر اسلام آوردند؟ درصد بگیرید چند درصد؟ انصار؟ اصحاب پیامبر؟ پیروی کردن از ائمه با داد و فریاد نیست! داد می زند که «پدر و مادرم فدایت یا حسین!» بعد ماشینش را جلوی خانه مردم پارک می کند می آید هیئت! حاضر نیست در فضای تنگ هیئت یک جا باز کند کس دیگری هم بنشیند! حاضر نیست اگر غذا کم تهیه شده، امشب را او نخورد تا یک نفر دیگر بخورد!

علی شناسی به اسم نیست!


خیلی ها هستند که اسم «علی» را نمی شناسند، اما او را دوست می دارند! از اقوام گذشته تا امروز و تا آخر دنیا! آنها را در روز قیامت به عنوان «محب علی» می شناسند! چرا؟! چون اگر به آنها شخصیتی را با اوصاف علی معرفی کنید ، آن شخصیت برایشان دلنشین است. بی آن که لازم باشد نام او را بدانند.

بذر محبت علی باید میوه بدهد


محبت مثل بذر است. گاه این بذر فرصت و مهلت لازم برای شکوفایی را ندارد .و قبل از این مهلت مرگ فرا می رسد. اینجا حسابش فرق می کند؛ اما اگر بذر سالم باشد و مهلت هم باشد، باید میوه بدهد.

میوه محبت امیرمومنان، حسن خلق است، آرامش است، صبر است، راستی است، صداقت ، وفا، رازپوشی، حلم، و ... است! «توتی اکلها کل حین باذن ربها» هر لحظه میوه می دهد به اذن پروردگار! نمی شود علی را دوست داشته باشی ولی هر روز کاری کنی که او دوست ندارد! این دوست داشتن واقعی نیست؛ «جو زدگی» است! خودخواهی است! نوعی «پارتی طلبی» است در بارگاه الهی!

اعتماد به توصیه دکتر و بی اعتمادی به ....


این ها (دعاهای صحیفه) توصیه های رستگاری است . ما اگر دکتر بهمان بگوید که روزی نیم ساعت دوچرخه بزن و عرق بریز، به حرف او اعتماد می کنیم و خوب هم هست ، اما وقتی خدا به ما می گوید فلان کار را بکن ، روزی ده دقیقه حاضر نیستیم وقت بگذاریم!

«تنهایی» در دستگاه آفرینش

....وجه دیگر این احساس تنهایی ، شاید این باشد که تمام این عالم بر اساس امر الهی حرکت می کنند ، و آن کسی که دارد دستور خدا را اجرا می کند همراه این دستگاه آفرینش حرکت کرده ، و کسی که خطا می کند و گناهکار است،«تنها» شده در دستگاه آفرینش! مومن در بیابان هم تنها نیست. شما چند شیء یکسان مثلا چند گوی را کنار هم بگذارید، به اینها هم نشین نمی گویند! ....

8 بهمن 1391

چشم و گوش و زبان ما؛ ما را می سازنند، بیش از آن که دیگران را!


چشم و گوش و زبان ما، دارند ما را می سازند. بیش از آن که دیگران را بسازند ، خود ما را می سازند! آن چه می ماند تاثیرش به خودت است! بی جهت نیست که از صفات مومنین این است که :

و اذا مرّوا باللغو مرّوا کراما (وقتی به امور بیهوده می رسند، از آن با بزرگواری عبور می کنند.)

زیاد نگاه نکن به چیزها؛ مبادا توی دلت بیفتد!

دین از روی عشق ؛ یا از روی اجبار؟!

دعا را یادت داده اند که خدایا: اذقنی حلاوة مجبتک، اذقنی حلاوة ذکرک، اذقني حلاوة مغفرتک! گناه کرده ام، سرم هم از شرم پایین است ؛ ولی شیرینی آشتی با محبوب را به من بچشان! این تعلیمات را از ائمه علیهم السلام داریم. اگر ائمه نبودند، ما هیچ چیز از دین نداشتیم! غصب حق امیرمومنان فقط غصب خلافتش نبود! غصب خلافت فقط یکی از غصبها است. اصل دینداری عوض شد! خشک شد؛ این افراطها ، بنیادگرائی ها، از جای دیگری آمده است؛


«و القیت علیک محبة منی»! خدا منت می گذارد به حضرت موسی (ع) که محبت خودم را داده ام به تو! محبت می دهد تا احکام سخت خدا را به شیرینی اجرا کند. فلسفه احکام خیلی هایش روشن نیست. اما همین که محبوب دوست دارد ، بس است! تمام شهر را زیر و رو می کنی تا مثلا عطر مورد نظر محبوبت را پیدا کنی؛ این لذت دارد یا سختی دارد؟!

ما محصول ذکر خودمانیم!


آن چه که محبت را در دل ما تثبیت می کند، تغلیظ می کند، تعمیق می کند ، ذکر محبوب است! مجنون از بس که از لیلی یاد کرد، دیگر نتوانست از او جدا شود . «ما» محصول ذکر خودمانیم!

محبتِ چیزی که دائم در ذکر و یاد او هستیم شخصیت ما را می سازد. محبت چیزی که قلب ما را اشغال کرده ، قدر و اندازه ماست. 

ما آن قدر ها هم بد نیستیم!


ما بعضی وقتها آن قدر بد نیستیم که بد می کنیم!

قلبمان ضعیف است. برای درمان قلبمان باید فکری بکنیم.

رابطه دیدن و محبت

حواسمان باشد، «دیدن» محبت ایجاد می کند!

ببین هر روز  در خانه به چه نگاه می کنی؟ آمار بگیر روزها قلبت مشغول چیست؟ چند صفحه قرآن نگاه می کنی؟ چقدر به چیزهای دیگر می پردازی؟ آمار بگیر که صفحه چشم تو روزها از چه چیز تصویر می گیرد؟

دعای بیست و یکم - فهرست



هنگامی که امری او را اندوهگین می ساخت

جلسه اول:

  تنهایی حقیقی چیست

  مومنان با هم اند و کافران حتی در کنار هم متفرقند

  اهمیت غضب الهی یا رضایت او؟

  لقاء الله و شوق به آن

 

جلسه دوم:

  حزن مستقر و ثابت، و حزن بدوی و گذرا

  تفاوت انسانها در نحوه برخورد با حزن است 

  فرق اثم و ذنب و سیئه ؛ تبدیل سیئه به حسنه؛ فرق عفو و غفران 

  امتحان خدا برای این که ببیند کجا می روی؟!

جلسه سوم:

                 بندگی و نقش آن در عزت حقیقی انسان

                تفاوت ماهوی بین کرامت انسانی در اسلام و اومانیسم

                خواستهی  بندگان از خدا ، ربطی به کوچکی و بزرگی خواسته ها ندارد

                گاه ابتلاها هم احسان است  

                یادآوری نعمتها تاثیر در افزایش بندگی دارد

جلسه چهارم:

مدح و ثنا و تاثیر آن در شخصیت ما

مقام محمود و شفاعت

جستجوی رضایت خدا در هر کاری لازم است.

اگر چیزی را که خدا دوست ندارد، دوست بداریم،و ... همین برای اثبات دشمنی کافی است!

جلسه پنجم:

         محبت ، اصل دین است

        «ما» ، محصول ذکر خود هستیم

        راه های تقویت و مدیریت قلب

        زاد و توشه سفرآخرت

       معیار برای سنجش خوبی و بدی خودمان

جلسه ششم :

       فرق فاجر و کافر

      غنا و استغنای نفس

      ریزه خوار خوان کیستیم؟

     خود را بخریم یا بفروشیم؟

      این همه خواسته های بزرگ و مهم نزد خدا ساده و آسان است

دعای بیست و یکم -جلسه ششم (جلسه آخر)


هنگامی که امری او را اندوهگین می ساخت

 جلسه ششم[1] ( آخر)

وَ لاتَجْعَلْ لِفاجِرٍ وَ لا كافِرٍ عَلَىَّ مِنَّةً، وَ لا لَهُ عِنْدى يَداً، وَ لابى اِلَيْهِمْ حاجَةً، بَلِ اجْعَلْ سُكُونَ قَلْبى وَ اُنْسَ نَفْسى وَاسْتِغْنآئى وَ كِفايَتى

بِكَ وَ بِخِيارِ خَلْقِكَ.  اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاجْعَلْنى لَهُمْ قَريناً، وَاجْعَلْنى لَهُمْ نَصيراً، وَامْنُنْ عَلَىَّ بِشَوْقٍ اِلَيْكَ، وَ بِالْعَمَلِ لَكَ بِما تُحِبُّ وَ تَرْضى‏، اِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَىْ‏ءٍ قَديرٌ، وَ ذلِكَ عَلَيْكَ يَسيرٌ.
، و براى هيچ فاجر و كافرى بر من منّت و نعمتى قرار مده، و روى نيازم را به طرف آنان مكن، بلكه آرامش دل و راحت جان و بى‏نيازى و انجام گرفتن كارهايم را بر عهده خود و گزيدگان خلقت واگذار. بارخدايا بر محمد و آلش درود فرست، و مرا همنشين آنان قرار ده، و مرا يار آنان قرار ده، و بر من منّت گذار كه شوقم متوجه تو باشد، و برايت چنان كنم كه دوست دارى و مى‏پسندى، زيرا كه تو بر همه كارى توانايى، و اين همه بر تو آسان است

مواردی که در این جلسه بحث شده است:

فرق فاجر و کافر

غنا و استغنای نفس

ریزه خوار خوان کیستیم؟

خود را بخریم یا بفروشیم؟

این همه خواسته های بزرگ و مهم نزد خدا ساده و آسان است

 

برای مطالعه متن کامل به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

دعای بیست و یکم (جلسه پنجم)

هنگامی که امری او را اندوهگین می ساخت

 جلسه پنجم[1]

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ فَرِّغْ قَلْبى لِمَحَبَّتِكَ، وَاشْغَلْهُ بِذِكْرِكَ، وَانْعَشْهُ بِخَوْفِكَ وَ بِالْوَجَلِ مِنْكَ، وَ قَوِّهِ بِالرَّغْبَةِ اِلَيْكَ، وَ اَمِلْهُ اِلى‏ طاعَتِكَ، وَ اَجْرِ - بِهِ فى اَحَبِّ السُّبُلِ ‏اِلَيْكَ، وَ ذَلِّلْهُ بِالرَّغْبَةِ فيما عِنْدَكَ اَيّامَ حَيوتى كُلِّها، وَاجْعَلْ تَقْواكَ مِنَ الدُّنْيا زادى، وَ اِلى‏ رَحْمَتِكَ رِحْلَتى، وَ فى مَرْضاتِكَ مَدْخَلى، وَاجْعَلْ فى جَنَّتِكَ مَثْواىَ، وَهَبْ لى قُوَّةً اَحْتَمِلُ بِها جَميعَ مَرْضاتِكَ، وَاجْعَلْ فِرارى اِلَيْكَ، وَ رَغْبَتى فيما
عِنْدَكَ، وَ اَلْبِسْ قَلْبِىَ الْوَحْشَةَ مِنْ شِرارِ خَلْقِكَ، وَهَبْ لِىَ الْاُنْسَ بِكَ وَ بِاَوْلِيآئِكَ وَ اَهْلِ طاعَتِكَ،

الهى بر محمد و آلش درود فرست، و قلبم را خلوتگه محبت خود ساز، و به ياد خود مشغول دار، و به خوف و هراس از خود نشاط بر عملش ده، و به رغبت به سوى خود نيرومندش ساز، و به سوى طاعت خود تمايلش ده، و در خوشايندترين راههاى به سوى خودروانش ساز، و در تمام دوره زندگيم اين قلب را به رغبت در آنچه نزد توست رام گردان، و تقوايت را از دنيا توشه‏ام كن، و كوچ مرا حركت به سوى رحمتت قرار ده، و ورودم را به سرمنزل رضاى خود مقرّر فرما، و در بهشتت جايم ده، و مرا قدرتى كرامت كن كه به سبب آن تمام بارِ خشنوديت را بر دوش كشم، و فرارم را به سوى خودت، و رغبتم را به آنچه نزد توست قرار ده، و لباس وحشت از شرار خلقت را بر دلم بپوشان، و انس به خودت و دوستانت و اهل طاعتت را به من ارزانى دار،

 

مواردی که در این جلسه بحث شده است:

محبت ، اصل دین است

«ما» ، محصول ذکر خود هستیم

راه های تقویت و مدیریت قلب

زاد و توشه سفرآخرت

معیار برای سنجش خوبی و بدی خودمان

برای مطالعه متن کامل به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

دعای بیست و یکم [جلسه چهارم]

هنگامی که امری او را اندوهگین می ساخت

جلسه چهارم[1]

اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَاجْعَلْ ثَنآئى عَلَيْكَ، وَمَدْحى اِيّاكَ، وَحَمْدى لَكَ فى‏ كُلِ‏ حالاتى‏ حَتَّى لااَفْرَحَ بِما اتَيْتَنى مِنَ الدُّنْيا، وَ لااَحْزَنَ عَلى‏ ما مَنَعْتَنى فيها، وَاَشْعِرْ قَلْبى تَقْواكَ، وَاسْتَعْمِلْ بَدَنى فيما تَقْبَلُهُ مِنّى، وَاشْغَلْ بِطاعَتِكَ نَفْسى عَنْ كُلِّ مايَرِدُ عَلَىَّ، حَتّى‏ لااُحِبَّ شَيْئاً مِنْ سُخْطِكَ، وَ لااَسْخَطَ شَيْئاً مِنْ رِضاكَ.

 بارخدايا بر محمد و آلش درود فرست، و چنان كن كه ثناى تو گويم، و مدح تو نمايم، و در تمام احوال چنان به سپاس تو برخيزم كه به آنچه از دنيا نصيبم كنى خوشحال نشوم، و بر آنچه مرا در دنيا از آن محروم مى‏دارى غمگين نگردم، و خانه دلم را جلوه‏گاه تقوا قرار ده، و بدنم را به كارى وادار كه مقبول تو باشد، و مرا با قرار دادنم در گردونه طاعت از هر انديشه خلاف بازدار، تا چيزى را كه تو نمى‏پسندى نپسندم، و چيزى را كه از آن خشنودى ناپسند ندارم


:مواردی که در این جلسه بحث شده است

-          مدح و ثنا و تاثیر آن در شخصیت ما

-          مقام محمود و شفاعت

-         جستجوی رضایت خدا در هر کاری لازم است.

-          اگر چیزی را که خدا دوست ندارد، دوست بداریم،و ... همین برای اثبات دشمنی کافی است!

برای مطالعه متن کامل به ادامه مطلب بروید


ادامه نوشته

دعای بیست و یکم [جلسه سوم]

هنگامی که امری او را اندوهگین می ساخت

جلسه سوم:[1]

 اِلهى اَصْبَحْتُ وَ اَمْسَيْتُ عَبْداً داخِراً لَكَ، لااَمْلِكُ لِنَفْسى نَفْعاً وَ لاضَرّاً اِلاّ بِكَ، اَشْهَدُ بِذلِكَ عَلى‏ نَفْسى، واَعْتَرِفُ بِضَعْفِ قُوَّتى وَ قِلَّةِ حيلَتى، فَاَنْجِزْ لى ما وَعَدْتَنى، وَ تَمِّمْ لى ما اتَيْتَنى، فَاِنّى عَبْدُكَ الْمِسْكينُ الْمُسْتَكينُ الضَّعيفُ الضَّريرُ الْحَقيرُ الْمَهينُ الْفَقيرُ الْخآئِفُ الْمُسْتَجيرُ.
الهى شب را صبح كردم و روز را به شب بردم درحالى كه بنده ذليل توام، كه جز به كمك تو بر جلب نفعى و دفع زيانى قدرت ندارم، من در حق خودم به اين خوارى و زمينگيرى شهادت مى‏دهم، و به ضعف قوّت و كمى تدبير خود اعتراف مى‏كنم، پس به آنچه به من وعده داده‏اى وفا كن، و آنچه را عنايت فرموده‏اى برايم كامل ساز، زيرا كه من بنده بينوا، زار، ناتوان، دردمند، خوار، بى‏مقدار، فقير، ترسان و پناهنده به توام.

موارد مطرح شده در این جلسه :

-       بندگی و نقش آن در عزت حقیقی انسان

 -  -    تفاوت ماهوی بین کرامت انسانی در اسلام و اومانیسم

-         - خواستهی  بندگان از خدا ، ربطی به کوچکی و بزرگی خواسته ها ندارد

-          - گاه ابتلاها هم احسان است  

-          - یادآوری نعمتها تاثیر در افزایش بندگی دارد

         برای مطالعه متن کامل به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

دعای بیست و یکم [جلسه دوم]

هنگامی که امری او را اندوهگین می ساخت

جلسه دوم:[1]

 لايُجيرُ، يااِلهى، اِلاّ رَبٌّ عَلى‏ مَرْبُوبٍ، وَ لايُؤْمِنُ اِلاّ غالِبٌ عَلى‏ مَغْلُوبٍ، وَ لايُعينُ اِلاّ طالبٌ عَلى‏ مَطْلُوبٍ، وَ بِيَدِكَ يااِلهى، جَميعُ ذلِكَ السَّبَبِ، وَ اِلَيْكَ الْمَفَرُّ وَالْمَهْرَبُ، فَصَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ الِهِ، وَ اَجِرْ هَرَبى، وَاَنْجِحْ مَطْلَبى

الهى، پرورده را جز پروردگار پناه ندهد، و مغلوب را جز غالب امان نبخشد، و مطلوب را جز طالب يارى نكند، وای خداى من همه اين وسائل به دست توست، و گريز و پناه هم به سوى توست، پس بر محمد و آلش درود فرست، و گريزم را به پناه خود بر، و حاجتم را برآور پس محمد و آلش درود فرست، و گريزم را به پناه خود بر، و حاجتم را برآور. 
اَللَّهُمَّ اِنَّكَ اِنْ صَرَفْتَ عَنّى وَجْهَكَ الْكَرِيمَ، اَوْ مَنَعْتَنى فَضْلَكَ الْجَسيمَ، اَوْ حَظَرْتَ عَلَىَّ رِزْقَكَ، اَوْ قَطَعْتَ عَنّى سَبَبَكَ،لَمْ‏اَجِدِالسَّبيلَ اِلى‏ شَىْ‏ءٍ مِنْ اَمَلى غَيْرَكَ، وَلَمْ‏اَقْدِرْ عَلى‏ ما عِنْدَكَ بِمَعُونَةِ سِواكَ، فَاِنّى عَبْدُكَ وَ فى قَبْضَتِكَ، ناصِيَتى بِيَدِكَ، لا اَمْرَ لى مَعَ اَمْرِكَ، ماضٍ فِىَّ حُكْمُكَ، عَدْلٌ فِىَّ قَضآؤُكَ، وَ لاقُوَّةَ لى عَلَى الْخُرُوجِ مِنْ سُلْطانِكَ، وَ لااَسْتَطيعُ مُجاوَزَةَ قُدْرَتِكَ، وَ لااَسْتَميلُ هَواكَ، وَ لااَبْلُغُ رِضاكَ، وَ لااَنالُ ما عِنْدَكَ اِلاّ بِطاعَتِكَ وَ بِفَضْلِ رَحْمَتِكَ.

:مواردی که در این جلسه بحث شده است

-          حزن مستقر و ثابت، و حزن بدوی و گذرا

-          تفاوت انسانها در نحوه برخورد با حزن است 

-         فرق اثم و ذنب و سیئه ؛ تبدیل سیئه به حسنه؛ فرق عفو و غفران 

-          امتحان خدا برای این که ببیند کجا می روی؟!

برای مطالعه متن کامل به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته